مي گن
وبلاگ نوشتن لذت داره. اما نه وقتي كارت وبلاگ نويسي باشه.
البته
به دردسرش مي ارزه!
مي گن
وبلاگ نوشتن وقتي از آدم نمي بره. اما نه وقتي وبلاگت سايت باشه و رسيدگي بخواد.
البته ميشه كمتر وقت
گذاشت و فني نبود!
مي گن
نوشتن راحته. اما نه وقتي ندوني كي قراره نوشته ها رو بخونه.
البته ميشه بي
خيال بود!
وبلاگ
نويس شدنم ماجراهايي داره كه هر چند وقت يه بار براي خودم تعريف مي كنم و كلي حال
مي كنم. يادش به خير !
اين
روزا كمتر مي نويسم. چون خودم رو گم كردم. نه اينكه مطلب نداشته باشم يا نخوام
بنويسم. اين روزا نمي دونم كي هستم. دارم دنبال خودم مي گردم. نمي دونم چرا اين
روزا معتقدم هفته شهدا مي تونه تعطيل بشه و بعد دوباره پا بگيره. براي خودم هم
عجيبه. يا اينكه چرا معتقدم بعضي مشكلات رو مجبوريم با گذر زمان از مدرسه حذف كنيم.
يا اينكه . . . نمي دونم چرا نمي جنگم؟ فنون مصاحبه و مبارزه رو فراموش كردم.
سرم شلوغ شده. وقتم
حسابي قاطي شده. توي مدرسه احساس تنهايي مي كنم. مهدي و حسين
و مهدي و مصطفي هم كه هميشه نيستن. يه مدتيه كه بدون شناسايي عمليات مي كنم.
وقتشه با جدا شدن از سيستم، بي نظمي كارها رو كم كنم. براي نظم داشتن تو سيستم
مدرسه بهترين راه، استقلال داشتنه.
همين
روزا بايد ساختار گروه ها رو بازنگري كنم. وقتشه كه يه چيزايي بعد از سه ماه كار
تصحيح بشه. هفته شهدا هم نزديكه. بايد خودمون آستين ها رو بالا بزنيم. هيچ كمكي رو
هم رد نمي كنيم. مخصوصا كمك فكري و يدي و تجهيزاتي. هركه مرد است قدم رنجه كند بسم
الله . . .
اين
هفته وبلاگ از كار افتاده بود. من هم كه تهران نبودم. مثل اينكه اينقدر حمله به
وبلاگ زياد شده بود كه سرور پنج دقيقه down شده بود. شكر
خدا مسئله امنيتي پيش نيومد. البته بعد از اصلاحات فعلا داره كار مي كنه. اگه باز
نظرات وبلاگ از كار افتاد خبرم كنيد. از كاظم هم به خاطر اطلاع رساني ممنونم.
امروز
جلسه هفتگي داريم. كاش مي تونستم نظرم رو صاف و ساده راجع به جلسه هفتگي بگم. دلم
تنگ شده براي يه ذره سادگي . . .
