« آدم ساده زیست » مشکلی با
پیاده راه رفتن نداره.
اگر به اتوبوس سوار شدن
عادت کنه، پیاده رفتن براش سخت میشه.
اگر به تاکسی سوار شدن
عادت کرد، اتوبوس براش خسته کننده میشه.
اگر ماشین شخصی خرید،
تاکسی به نظرش شلوغ میاد.
اگر با تمام این عادت
های روزمره، تونست ماشینش رو پارک کنه و قدم بزنه، هنوز « مرفّه بیدرد » نشده!
وصله :
۱.
افتتاح شد.
۲.
پیشنهادی برای این – حداکثر –
هفت سال باقیمانده از عمرم نداری؟
۳. درسته که همهجا مردم دارن سر هم کلاه می ذارن؛ اما توی
کارهای کامپیوتری این کلاهها زیادی گشاده. انصاف . . .
۴. بی تعارف می گم؛ دلم برای « بچههای کوچهی لاله » حسابی تنگ شده .
. .
به همان سادگی
شما هم که مثل مهران مدیری داری تبلیغ بنزین می کنی…
فتوبلاگ مبارکه
مطلب جالبی بود.
موفق باشید.
سلام
خوشحالم که زیاد بوی گاز نمی یاد
دلمون تنگ شده یه شمال دیگه بریم
علی علی
سلام،
بهترین پیشنهاد برای سالها(!)ی باقیمانده عمرت ازدواجه.
فهمیدی یا شیرفهمت کنم؟
یا علی
سلام دادا
این نوشته مال خودت بود؟
اگه مال خودت بود که قشنگ بود
میگن: عدالت یعنی هر چیزی در جای خودش قرار گیرد؟ موافقی؟
شخصا یه کم باهاش مساله دارم . . .
بعضی وقتها یه سر هم به ما بزن…
آدم دلتنگت میشه…
همه جا!!!