بوی گونی های نم کشیده
ی نمایشگاه شهدا رو فراموش نمی کنم. هیچ وقت . . .
دیروز بعد از جلسه ی
جنجالی که با آقای ایازی داشتیم، مهدی زنگ زد پایین. دلم هوای هفته شهدا کرد. با
اینکه سر درد بدی داشتم و قراری مهم! اما بی خیال همه چی شدم و رفتیم سمت مدرسه.
دیوارهای نمایشگاه علم
شده بود و بچه ها داشتن گونی می زدن. کف نمایشگاه هم پر گونی سنگری بود. با بچه ها
چرخی توی نمایشگاه زدیم و کل مسیر رو برام توضیح دادن. به قول بچه ها نمایشگاه آب
رفته بود! اما اگه خوب کار بشه نمایشگاه بدی نمیشه. مهم اینه که بچه ها براشون
مهمه.
نکاتی که بچه ها می
گفتن خیلی جالب بود. نبودن فارغ التحصیلان خیلی براشون عجیب بود و شاکی بودن که
تنهاشون گذاشتیم! یه کمی هم ناامید بودن و می گفتن کار نمی رسه. خوبه رضا یه فکری
برای محتوای ذهنی بچه ها کنه. بچه های گروه شهدا رو چه به ناامیدی؟!!
دلم برای مدرسه خیلی
تنگ شده بود. برای همه ی مدرسه نه. برای بوی گونی های نم کشیده ی نمایشگاه شهدا.
برای لحظه های آخر قبل از مراسم. برای دست های یخ کرده و زبر بچه هایی که توی
نمایشگاه کار می کنن. برای عکس های یادگاری توی راهروهای تاریک نمایشگاه …
هیچ وقت هم این چیزا رو
فراموش نمی کنم. خیلی هم بهم برمی خوره اگه بچه های دوره ۳۰ بهم بگن فراموش شون
کردم. درسته که باید هفته شهدا بشه که برم مدرسه. اما من بچه های مفید رو با هفته
شهدا به خاطرم می سپرم. بدون هفته شهدا رنگ آبی برام معنی نداره. فقط توی هفته شهدا
مدرسه سبز میشه . . .
بوی گونی های نم کشیده
ی نمایشگاه شهدا رو فراموش نمی کنم. هیچ وقت . . .
نمی دونم…
یا علی.
نه می دنم!
یا علی!
سلام
ایییییییی خدااااااااااااااا !
آخه چرا مدرسه ما شهید ندااارررره ؟
شیطونه میگه برم شهید بشم ، حداقل برای دوره های بعدی مفید باشم !
مگه مدرسه ما چی کمتر از …… داره ؟
دوباره میسازمت وطن !!!
تا بعد _ بی کلام
درسته که باید هفته شهدا بشه که برم مدرسه. اما من بچه های مفید رو با هفته شهدا به خاطرم می سپرم.
یعنی نمی آیی!!!!!!!!!؟
همین ناامیدی بچهها باعث میشه که این جور خاطراتی که الان تو در ذهن داری، برای آنها هم بماند.
استرس کار نمایشگاه ارزش داره. دست و پا زدن برای راه اندازی نمایشگاه ارزش داره. باعث میشه که دانشآموز بیشتر فکر بکنه برای ارزش کارش…
بوی گونی ها واقعا عجیب غریبه!! منم امروز پنجشنبه دچارش شدم. پارسال اونقدرا توجهی نداشتم. شاید به خاطر این بود که هنوز نمی دونستیم هفته شهدا چیه. حال و هوای عجیبیه.!
بوی مفید…
تو مفید۳ ،تو جلسه هفتگیا؟؟
سلام،
مدرسه ما اگه شهید نداشت، ولی هفته شهدا داشت. شهدا هم خیلی هوای ما رو داشتند…
یا علی
سلام
پیچاندن قرار خوب است به شرطی که لاقل یه اطلاع بدن . . .
بعدش هم اینکه بعد از چند سال پارسال یه نمایشگاه برگزار شد که یه کمی بار فکری بیشتری داشت….
یه سناریو براش نوشته بودن . . . کاشکی امسال هم . . . فقط یه جوری نشه که . . . زیاد هم دیر نیست . . . همه باید پای کار باشن . . .
در همین نا امیدی هم بسی امید است.
شاید بعدها ممنون باشن که تنهاشون گذاشتید.(نه اینقدر تنها..!)
باسلام.
بهتره بیایید در مدرسه و عکس ها را هم در وبلاگ قرار دهید.(با همون کَنون)(canon)
من الآن در سایت هستم و دارم کار های فتوشاپ را انجام میدم. اگه خواستید میتونین بیاین مدرسه. (جمعه ساعت ۱۱)
بچه ها نا امید هم اگر شدن به خاطر این است که امسال تو جا زدی
سلام بعد از ۲سال دوری از اینکه میبینم شما هم دوباره با دنیای وبلاگ آشتی کردید خوشحالم…رفتن بچه های قدیمی از دنیای وبلاگ باعث شده بود حس غریبی به ما قدیمیا دست بده..نمی دونم چی باعث شده منم دوباره شروع کنم…ولی اینبار اومدم مصممتر بنویسم…دلم برای همه بچه های قدیمی تنگ شده اگه خبری ازشون دارید التماس دعا حقیرم بهشون برسونید..التماس دعا یازهرا
باران
آخه کی دیده نیمه اول آذر برف بیاد ؟ نه ،امسال دیگه نه . فقط می تونی بر تو مراسم ها. قبلش دور و بر مدرسه نباید پیدات بشٮ..
من که نتونستنم
تو دنبالک بذار !
به نظر من بچه ها باید بدونن برای چی و برای کی وقت می ذارن. مثل اردوی جهادی. اگه ندونی برای چی اومدی حکم یه عمله رو داری، شاید هم کمتر. توی هفته شهدا هم باید بدونی دنبال چی هستی…
من چندسالی هست که بریدم. می خوام دوباره خودمو بسازم…
پنج شنبه آخر…
سلام آقای بشاگرد،
خانوم بشاگرد خوب هستند؟
از بچه های بشاگرد چه خبر؟
…
یا علی
من هر روز که از پایان هفته شهدا میگذره علاقم به اون بیشتر میشه……..خیلی از بچه ها رو اونجا بی نقاب میبینی……و این قشنگه