بچه تر که بودیم، در مدرسه معلمانی داشتیم که مثل همه ی مفیدی های کارکشته، سوفسطاییان قهاری بودند. هر وقت هم بحثی راه می انداختند، شاید فکر می کردیم عجب معلم علامه ای داریم. غافل از این که خیلی وقت
یک تابستان پرماجرا
این مرداد و شهریور از آن زمان هایی بود که طاقتم حسابی طاق شد. کارهایی که قرار بود در کل تابستان انجام شود، همه عقب افتاد و جمع شد آخر تابستان و در گرمای روزه ی روزهای بلند تابستان. در
مسیر سالاری
قدیم اگر یادتان باشد، سه ثلث داشتیم که سرنوشت ساز بود و نمره هایش حکم مرگ و زندگی داشت برای ما دانش آموزان به قول معروف نظام قدیم. اما بعدها کم کم تأثیر نمرات مقطعی، کم شد و سعی شد
حالا که تحویلت می گیرند … « آقا » باش
این روزها بحث داغ خیلی از خانواده های دور و بر ما، « آزمون های ورودی مدارس » است. آزمون ورودی برای خیلی از مدارسی که متقاضیان زیادی دارند، شاید لازم باشد. اما باید حواس مان به فشاری که به
سیدِ خدا
این روزها که گذشت و می گذرد، روزهایی است – برای بعضی ها – پر تب و تاب. روزهایی که همه یاد معلم هایشان می افتند. بعضی ها با هیکل گنده شان دوباره می روند مدرسه و مثل بچگی هاشان
زندگی سخت است
کودکان لجباز نیستند. بلکه خود مرکز بین هستند. یعنی فقط نیاز خود را می بینند و قادر به درک موقعیت اطراف نیستند و امکان رسیدن به نیاز خود را بررسی نمی کنند. فقط خودشان را می بینند و نیاز خودشان
برای پسر بازیگوش
سلام اما ما … امروز خیلی چیزا به هم ریخته بود … چند روز بود اینترنت قطع بود … آنتی ویروس ها به روز نشده بود و ویروس هم مشاهده شده بود … خریدهامون نرسیده بود … آخوندی کلید کرده
فراری از ریسک
سه سال است بین بچه های مدرسه، دانش آموزی داریم که هر کاری حاضر است بکند اما ذره ای ریسک نمی کند. حاضر است از صبح تا شب پشت دفتر دبیران بایستد و معلم ها را بلند صدا بزند تا جواب سؤالش
روزی بود …
تا امسال که به هشتمین سال معلمی نزدیک می شوم، با کلی آدم سر و کله زده ام و کلی آدم می شناسم که از زمانی که صدای شان جیغ جیغی بوده تا حالا که گردن شان کلفت شده رشدشان را
گل خانه
سه – چهار سالی بود که در مفید تدریس نداشتم. امسال باز هم شده ام معلم راهنمایی مفید. تجربه ی بدی نیست. اما دردسرهای خودش را دارد. بچه های مفید با بقیه بچه ها هم فرق دارند هم ندارند. مفیدی