یک سال از شروع هیاهوی کرونا و ماجراهایش گذشت. سالی پر دلهره و اضطراب برای کسانی که غرق فضای رسانه بودند و پر دردسر برای سرپرستان خانوار؛ سالی پر تنش و کم تفریح برای خانوادههای شلوغ؛ سالی پر دردسر برای
مدیر مجازی
اینکه مدیریت مدرسه از دفتر خود تمام قسمت های مدرسه را می بیند، با وجود مزایایی که دارد، اما باعث شده ایشان در انظار کمتر ظاهر شوند و فاصله مدیر و کارکنان بسیار زیاد است. دوربین باعث می شود شما
روزگار معلمی
سالهای معلمی، تلخ و شیرین میگذرد و هنوز که هنوز است، نمیتوانم از این شاخه به آن شاخه را کنار بگذارم و هجرت از این مدرسه به آن مدرسه را کنار بگذارم. این بلای شیرین، در کنار دردسرهایش، خوبیهایی هم
خداحافظ حسان!
در این سال های زشت و زیبا، در معرض خیلی از شراکت ها و کارهای گروهی بوده ام و آغاز و پایان خیلی هایش را درک کرده ام. نمی دانم چرا خیلی از آن هایی که افرادش مذهبی هستند، دیر
پارادوکس شبکه ای
با اینکه همیشه در فضای رایانه و رسانه بوده ام و این ها یکی از بازی و سرگرمی ام بوده اند، اما به لطف خدا هیچ وقت محتاجش نبوده ام و در حد بازی و سرگرمی مانده اند و حتی
معجزه ی حسان
موقوفه ی فرهنگی آموزشی حسان، ۳ سال است در زمینی به مساحت بیش از یک هکتار در شهرستان پاکدشت استان تهران تأسیس شده است و امسال شعبه دوم این مجموعه در شهر آبادان راه اندازی شد. حسان در سال تحصیلی
مدرسه ی خیابان مرصاد
هر چند لایق نبودم و نیستم، اما انگار حسرت سال ها دور ماندن از سفرهای جهادی و خدمت به محرومان، کاری کرد که شب قدر امسال، برایم شبی به یاد ماندنی و تأثیرگذار باشد و مقدمه ای شود که محل
سواد رسانه ای
سواد رسانه ای برای من از مفید ۳ شروع شد. حدود سال ۸۴ بود گمانم. همان سال که گروه رسانه داشتیم در مدرسه. گروهی که اعضای بازیگوشی داشت که با کار، بازی می کردند. شاید هم بازی شان کار کردن
هجرت مفید
بعد از چهار سال تحت فشار روحی کار کردن، بالاخره بهانه ای پیدا شد تا از محیطی که ۲۱ سال از عمرم را با خوشی و تلخی در آن گذراندم جدا شوم و هجرتی دلپذیر داشته باشم. امروز خوشحالم از
هجرتی دیگر
بعد از سال ها قسمت شد مقطع عوض کنم و بشوم معلم دبستان. همیشه از این کار فرار کرده بودم و می ترسیدم از سر و کله زدن با بچه های ریزه میزه ی دبستان. این چند سال کنار کار