در این سال های زشت و زیبا، در معرض خیلی از شراکت ها و کارهای گروهی بوده ام و آغاز و پایان خیلی هایش را درک کرده ام.
نمی دانم چرا خیلی از آن هایی که افرادش مذهبی هستند، دیر یا زود به عدم تفاهم و فردگرایی می انجامد و در نهایت، در مواجهه با مشکلاتی ساده و گاهی خنده دار به تعطیلی کشیده می شوند. مشکلاتی که با کار تیمی و تحمل نظرات دیگران به سادگی قابل حل هستند.
مجموعه پر برکت حسان از آن دسته از مجموعه هایی است که سرانش روحانی هستند و تیم مذهبی خوبی دارد. اما باز هم در مدیریت و کار تیمی و آینده نگری مشکلات ساده ای دارد که به لطف خودمانی بودن و محبتی که بین اعضا هست، تا به حال سر پا مانده اما تلفات زیادی هم داشته است.
وقتی وارد مجموعه شدم، با گسست فکری شدیدی بین واحدهای مجموعه روبرو شدم که باعث شده بود تصمیماتی گرفته شود که خود موافقان قبولش نداشتند و فقط برای مخالفت و گاهی خراب کردن طرف مقابل، آن تصمیم را بگیرند.
نتیجه ی این لابی گری ها، حذف افرادی قوی و کارکشته از مجموعه بود که در واقع ۳ نفر از ۴ مدیر سطح بالا بودند. این یعنی مدیر مجتمع توانایی هماهنگ کردن و رفع کدورت های مدیران رده اولش را نداشت و آن که لابی قدرتمند تری داشت، به لطف کار قوی تر تیمش، بقیه را از دور خارج کرد.
حالا حسان مانده و یک مدیر خوش قلب اما کم تجربه در زمینه مدرسه داری. تصمیمات اشتباه این مجموعه ی دوست داشتنی اما نامدیر، همچنان ادامه دارد و غول هفت سر اوقاف هم در کمین آن. اگر اوقاف چوب لای چرخ حسان نمی گذاشت، روند خوبی شروع شده بود که مشکلات در چند سال قابل حل بود. اما با این بلاتکلیفی، ماندن من و امثال من در این مجموعه کمکی نمی کند.
امیدوارم روزی بتوانم به حسان بازگردم اما مشکلات ساده ی مدیریتی و فکری حاضر را نداشته باشد و مجموعه ای مثال زدنی شده باشد.
حیف که بچه های مذهبی فکر می کنند فقط با تجربه های مذهبی می توانند کارهای تخصصی و علوم دیگر را هم درک کنند.
دلم برای حسانی که دوستش دارم و آرزوی موفقیتش را دارم تنگ خواهد شد. کاش باز هم در موقعیتی دیگر در خدمت بچه های پاک حسان باشم.
باز هم دود تهران و آدم هایش را باید تحمل کنم.