بعد از سال ها قسمت شد مقطع عوض کنم و بشوم معلم دبستان. همیشه از این کار فرار کرده بودم و می ترسیدم از سر و کله زدن با بچه های ریزه میزه ی دبستان. این چند سال کنار کار اجرایی در یک دبستان، زیر چشمی زیر نظرشان داشتم که ببینم می توانم با این سن کنار بیایم یا نه. حالا می خواهم تجربه اش کنم.
همین که قسمت شد هجرت کنم و از رخوت مفید خارج شوم، نعمت بزرگی است که تا امروز خودم مانعش بودم. اما امسال برای اولین بار نظرات فضایی مجتمع نشینان به دردم خورد و سبب خیر شد. امسال اگر خدا بخواهد، همزمان هم با بچه های دبستان و هم با بچه های دبیرستان کلاس دارم. ضمنا هم مسؤول فناوری اطلاعات هستم هم فرهنگی. احتمالا سال جالبی بشود! البته اینکه در کنار رفیق همیشگی ام در تلاش نیستم، سخت است، اما اگر برنامه های او را بتوانم اجرا کنم و زمینه آماده شود که برگردد …
محیطی متفاوت و کاری متنوع که اگر خدا بخواهد و شکل بگیرد، خیرات زیادی برای من و بچه های ریزه میزه خواهد داشت.