چند وقتی است در حال دسته بندی اجمالی مشکلات سن و سال دبیرستان هستم و مرتب سازی راه حل های ممکن. اما امروز به طور اتفاقی با مسأله ای روبرو شدم که حساب و کتابم را به هم ریخت! امروز
عادت
خوکردن به روزمرگی و شلوغی کارها در زندگی های امروزی ما، دردسرهای فراوانی برای مان دارد؛ یکی از معضلاتی که به خاطر این شلوغی ها به سراغ مان آمده، عادت به اسراف هایی است که عادی و روزمره شده که
امنیت اطلاعات
بارها با دوستانم درباره دلایل استفاده نکردن از شبکه های پیام رسان و حفاظت از اطلاعات بحث ها کرده ام. از این پس هر کس را که بحثی داشت، به این مطلب ارجاع خواهم داد تا همان بحث ها را
خودنویس ۲
بچه مسلمان باید در هر دوره ای تکلیف خودش را بشناسد و با ولایت پذیری، برای خدا در یاری دین بکوشد. واضح است که شناخت تکلیف مقدمه ای است برای انجام بی نقص آن. اما در عصر اطلاعات و درگیری
تجدید فکر
همیشه اردوی جهادی برایم مبدأ تحولاتی بوده که در سال های مختلف زندگی به سراغش رفته ام یا به سراغم آمده اند. گاهی از فرصت کوتاه جهادی استفاده کرده ام برای شروع کاری یا تحولی، گاهی هم کارهایی را که
نفهمیدی چطور شد؟
شما بگو سوء تفاهم، من می گم کج فهمی و زودباوری … همه چیز از یک فکر بچگانه شروع میشه که تو نقش اساسی توش نداری. فکر خود برتر بینی و خودخواهی و بازی همیشگی تکاثر … گول خوردی پسر
نباید عصبانی باشم؟!
وقتی می بینم بچه هایی که انتظار زیادی ازشون داشتم، این پیام رو دادن، نباید اولش عصبانی باشم؟ حالا بعدش بماند که یاد سوره تکاثر افتادم و … یعنی ساختار تربیتی ما این قدر ضعیفه که تا دبیرستان در مورد
شبهه زدگی
در عصر ارتباطات، بازار شبهه پراکنی داغ است و مثل دیگر اتفاقات فرهنگی، با تأخیری ناگوار، پاسخ به شبهات هم رایج شده است. اما حواس مان باید به این هم باشد که واقعا چرا تأثیر این شبهه افکنی ها زیاد
خود نویس ۱
امروز با رفقای دوره ۳۶ رفته بودیم آبشار روستای برگ جهان، اردوی یک روزه آخر سال. پیاده روی سبکی بود در کوچه باغ ها و دشت سر سبز! یکی از نکات زیبای این اردو این بود که بر خلاف اردوهای
کجا داری میری ؟
تعارف که با هم نداریم؛ بدترین چیزی که امسال آزارم داد، تنبلی رفقا بود. تنبلی و بی مسؤولیتی که ریشه اش همان تنبلی بود. فکر می کنی حالا چند بار تونستی اجازه ی رسمی بگیری که کلاس نری و بری