عافیت

دردم از یار است و درمان نیز هم …

سهم بیماری پاییزی امسالم که هر سال با آغاز آلودگی هوا دچارش می شوم، تعجب برانگیز بود و حسابی در روزگارم تأثیرگذار.

اول که یک جورهایی اردوی یزد رفتنم را تعطیل کرد. بعد هم در صبح روز حرکت اردوی مشهد، دو دلم کرد که بمانم و پی علاج بروم یا همراه اردو باشم که دومی را انتخاب کردم و خیراتی داشت در عین سختی. حالا هم که پس از دو هفته از شروع بیماری، تشدید شده و به لطف بی دقتی پزشکان در مداوا، درد روی درد انباشته شده و چشم و گوش و حلق و بینی را درگیر عفونت کرده است. شاید اگر پزشک عزیز به اندازه ی وسعت درد، درمان می کرد؛ حالا دوباره مریضی باز نمی گشت و مجبورم نمی کرد در دو روز چهار بار پنیسیلین بخورم و باز هم اثر نکند.

اما از همه سخت تر، دوری از مدرسه است و خانه نشینی که تبعاتش را تا هفته ها باید جبران کنم. ترجیح دادم بمانم خانه تا حضورم کسی دیگر را به این درد دچار نکند.

شکر خدا که باز قدر سلامت دانستم. مدتی بود خیلی عافیت طلب شده بودم و عاصی.

وَإِذَا مَرِ‌ضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ ﴿٨٠

عافیت
Tagged on:                 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *