در عصر ارتباطات، بازار شبهه پراکنی داغ است و مثل دیگر اتفاقات فرهنگی، با تأخیری ناگوار، پاسخ به شبهات هم رایج شده است. اما حواس مان باید به این هم باشد که واقعا چرا تأثیر این شبهه افکنی ها زیاد شده است؟ آیا فقط تعدد شبهات باعث افزایش تأثیرش شده یا خالی تر شدن نسل حاضر از مبانی فکری و اعتقادی باعث شده شبهات ذهن خالی مخاطبش را به راحتی تسخیر کند!
معتقدم اگر قرار است در مدرسه وقتی و کلاسی داشته باشیم برای حل شبهات، باید جهت گیری مان طوری باشد که از شبهات موجود انگیزه بسازیم برای دانش آموز تا بخواهد که در جنگ اعتقادی پیش رویش حرفی برای گفتن داشته باشد و توان اصلی مان را بگذاریم برای بیان مبانی فکری و اعتقادی. این که توان مان برود برای پاسخ به تک تک شبهات، کار انرژی بر بیهوده ای است. اگر تعداد شبهات مشخص بود، این را نمی گفتم. اما وقتی شبهات مثل و مور و ملخ از همه جا می بارد، باید ذهن دانش آموز را توان مند کنیم برای تأمل و تحلیل؛ تا چشم و گوش بسته هر چه شنید، بدون مدرک معتبر سند محسوب نکند. یعنی توان مان را بگذاریم برای همان که همه می گویند: باید ماهیگیری بیاموزیم . . .
همین تحلیل را برای برخورد با ماهواره و اینترنت و بازی های ویدئویی هم می توان گفت. شاید روزی گفتم !