مردی که حساب بلد نبود

می‌شد تشنه از سر شط بلند نشود. وقتی گفتند آب بیاور، می‌شد سیاهی‌هایی که دو سوی نهر، پشت درخت‌ها بودند بشمارد و حساب کند که نمی‌شود. شب پیش که فامیل‌هایش در سپاه یزید، پنهانی امان نامه آوردند، می‌شد کمی فکر

طلب خیر

لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا وَیَزِیدَهُم مِّن فَضْلِهِ وَاللَّهُ یَرْزُقُ مَن یَشَاء بِغَیْرِ حِسَابٍ تا خدا بهتر از آنچه انجام می‌دادند، به ایشان جزا دهد و از فضل خود بر آنان بیفزاید، و خدا هر که را بخواهد بی‌حساب روزی

یک تیر ، بی نشان

ساختمان‌های پر حرف و خودنما، روی زمین‌هایی ساکت ساخته می‌شوند و گذر زمان، گرد مرگ بر در و دیوار همه‌شان می‌پاشد.   بعضی ساختمان‌ها آدم‌هایی را پناه می‌دهند که قلبشان می‌تپد برای جلوه‌گری بنا. بعضی ساختمان‌ها هم محیطی می‌شوند برای