از درد سخن گفتن و از درد شنیدن با مردم بیدرد، ندانی که چه دردیست بی درد مردم برچسب گذاری شده در: اشعار
مقداد۱۲ بهمن ۱۳۸۷ در ۱۰:۱۴ ق٫ظلینک ثابت سلام. الآن دلمون بیشتر برای نوشتان جماعت متأهل تنگ میشه، من الاف که گاهی روزی دو تا پست میذارم. البته امیدوارم بجای این کارها بشینم سر کارهام که هزارتا عقبه. یا حسین پاسخ
علی۱۲ بهمن ۱۳۸۷ در ۱۲:۲۷ ب٫ظلینک ثابت بَه، سلام سلمان نکنه تو هم مثل احمد …؟ البته هنوز قبلی رو باور نکردیم، ولی خوب اگه اونو قبول کنیم این یکی رو هم میشه یه کاریش کرد! پاسخ
meisamh۱۴ بهمن ۱۳۸۷ در ۳:۵۶ ق٫ظلینک ثابت سینه خواهم شرحه شرحه از فراغ تا بگویم شرح درد اشتیاق ×× پاسخ
امین۱۸ بهمن ۱۳۸۷ در ۱۰:۰۴ ق٫ظلینک ثابت سلام به شما این وبلاگ جدید من هست دیگه به پرواز با بالهای بسته نروید دست یه فرد بدجنس افتاده. منتظرتان هستم. امین از تهران ۰۹۳۷۳۹۳۹۵۰۵ پاسخ
محسن الياسي۱۹ بهمن ۱۳۸۷ در ۷:۰۰ ق٫ظلینک ثابت غرض عرض سلام و ادب بود.ان شاءاله زیارتتان بکنیم. دوستدارت حاج محسن الیاسی پاسخ
یادش به خیر…
ههههههی
بازم که تو اینورا پیدات شد سلمان
سلام.
الآن دلمون بیشتر برای نوشتان جماعت متأهل تنگ میشه، من الاف که گاهی روزی دو تا پست میذارم.
البته امیدوارم بجای این کارها بشینم سر کارهام که هزارتا عقبه.
یا حسین
بَه، سلام
سلمان نکنه تو هم مثل احمد …؟ البته هنوز قبلی رو باور نکردیم، ولی خوب اگه اونو قبول کنیم این یکی رو هم میشه یه کاریش کرد!
… درد بی کسی را بی کس داند و بس
سینه خواهم شرحه شرحه از فراغ تا بگویم شرح درد اشتیاق ××
سلام
به شما
این وبلاگ جدید من هست دیگه به پرواز با بالهای بسته نروید دست یه فرد بدجنس افتاده.
منتظرتان هستم.
امین از تهران
۰۹۳۷۳۹۳۹۵۰۵
غرض عرض سلام و ادب بود.ان شاءاله زیارتتان بکنیم.
دوستدارت حاج محسن الیاسی
آی گفتی امین… آی گفتی… آی…