دوزیستی
گاهي خواسته يا ناخواسته، مجبور ميشويم دوزيستي پيشه كنيم.
چند سال اخير زندگي شغلي من هم به دو زيستي گذشته
است. اين سالها هميشه در بيش از يك مدرسه كار و تدريس كردهام. اين دوزيستي هم خوبي دارد و هم دردسر.
نيمه وقت شدن در همهي مجموعههايي كه فعاليت ميكنم،
هماهنگي مشكل و تداخل برنامههاي خاص مدارس مختلف (مثل مراسم و اردوها) و يادگرفتن
تعداد بيشماري اسم و قيافه از بزرگترين مشكلات دوزيستي در معلمي است.
اما خوبيهاي دوزيست بودن به دردسرهايش ميارزد.
وقتي دوزيست باشي، تجربهي دو يا چند سال را در يك
سال به دست ميآوري. با چند گروه و چند نوع سليقه برخورد ميكني. در يك محيط ثابت
غرق نميشوي كه معضلات برايت عادت شود و خيلي خوبي هاي ديگري كه وادارم كرده هنوز
دو زيست بمانم.
دو هفته زندگي اردويي در اصفهان با سه اردوي متفاوت، تجربههاي بسياري برايم به سوغات آورد كه بعدها بيشتر در موردش خواهم نوشت …