سه روز عشق
خيلي بايد مرد باشي كه وجب به وجب خاك ميهن را، خانهي خود بداني.
اگر خدا
بخواهد، بيست و دوم بهمن ماه امسال، خرمشهريم؛
همسفر بچههاي دوره 32 راهنمايي.
شراب
تلخ ميخواهم كه مرد افكن بود زورش
كه تا يك دم بياسايم ز دنيا و شر و شورش
اگر معلم
مجبور باشد نمرات امتحاني را با نظر مسؤولان مدرسه تغيير دهد؛ امتحان گرفتن و كلاس
برگزاركردن و حتي درسدادن چه فايدهاي دارد؟!
احتمالا
اگر امتحاني برگزار نشود، احترام معلم بيشتر حفظ خواهد شد.
براي ترم
بعد، به اين قضيه به طور جدي فكر ميكنم.
هيئت دانشآموزي يعني خلوص نيت، يعني پاكي، يعني عشق، يعني شور، يعني آغاز شعور.
يعني تمام صفا و معنويتي كه بچهها دارند و سر به هوايي كودكانه مانع ميشود قدرش
را بدانند.
يعني تمام صفا و معنويتي كه بزرگترها حسرت از دست دادنش را ميخورند.
هيئت
دانشآموزي يعني كلاسي كه بزرگترها بايد از بچهها بياموزند؛ يعني تجربهي
دوبارهي معنويت ناب و خدايي.
يعني چند روز با مردان خدا، با بندگان خوب خدا؛ يعني يك هفته با هممرامان شهدا، يك
هفته با شهدا …
و « قاسميون » هيئتي است دانشآموزي.
مدينه بود و غوغا بود، اسيرِ ديوِ سرما بود
محمد سر زد از مکه، که او خورشيدِ دلها بود
لا
لا خورشيدِ من لا لا، گلِ اميدِ من لا لا
خديجه همسرِ او بود، زني خندان و خوشخو بود
براي شادي و غمها، خديجه يارِ نيکو بود
لا
لا لا شاديم لا لا، غمم آزاديم لا لا
خدا
يک دخترِ زيبا، به آنها داد لا لا لا
به
اسمِ فاطمه زهرا، اميدِ مادر و بابا
لا
لا لا کودکم لا لا، قشنگ و کوچکم لا لا
علي
دامادِ پيغمبر، براي فاطمه همسر
براي دخترِ خورشيد، علي از هر کسي بهتر
چراغِ خانهام لا لا، گلِ گلدانِ من لا لا
علي
شيرِ خدا لا لا، علي مشکل گشا لا لا
شبِ
تاريک نان ميبرد، براي بچهها لا لا
لا
لا مشکل گشاي من، گل باغِ خداي من
حسن
فرزند آنها بود، حسن مانندِ بابا بود
شهيدِ زخم دشمن شد، حسن يک کوه تنها بود
لا
لا کوه بلند من، تو شيرينتر ز قند من
علي فرزند ديگر
داشت، جواني کوه پيکر داشت
هميشه حضرت عباس،
به لب نامِ برادر داشت
لا لا نازک بدن لا
لا، عصاي دستِ من لا لا
گلِ پرپر حسينم
کو، گلِ سرخ و گل شببو
کنار رود و لب
تشنه، تمامِ غنچههاي او
لا لا لا غنچهام
لا لا، لا لا لا لا گلِ تنها
حسين و اکبرم لا
لا، علي اصغرم لا لا
کجايي عمه جان
زينب، سکينه دخترم لا لا
لا لا لا لا گل
لاله، نکن گريه، نکن ناله
شبي
سرد است و مهتابي، چرا گريان و بيتابي
برايت قصه هم گفتم، چرا امشب نميخوابي
لا
لا لا جان من لا لا، گل باران من لا لا
مصطفي رحمان دوست
از ميان سخنان رهبر
… با وجود مخالفتهاي فراوان، اين واقعه در طول زمان زنده مانده است و عاشورا در واقع گنجينهاي پرقيمت است كه همه افراد بشر ميتوانند از آن استفاده كنند
…
… همه عزاداران از جمله گويندگان، وعاظ و مداحان بايد مراقب باشند كه شأن و جايگاه اين حقيقت عزيز را حفظ كنند و مبادا برخي خرافهها
يا كارهاي غيرمعقول موجب ضايع شدن عزاداري امام حسين(ع) شود …
… مجالس امام حسين(ع) بايد مجالس ضد ظلم، ضد سلطه، و ضد
يزيدها، شمرها و ابنزيادهاي زمان حاضر باشد …
… جهتگيري در عزاداريهاي امام حسين(ره) بايد به سوي تحكيم ايمان و روح تدين در مردم، آگاهيبخشي، گسترش روح شجاعت و غيرت ديني و جلوگيري از بيتفاوتي مردم باشد و اين معناي واقعي بزرگداشت قيام امام حسين(ع) است
…
… امام حسين(ع) مظهر بصيرت و استقامت بودند و پيروان ايشان نيز بايد اينگونه باشند
…
خورشيد با هزار زحمت، به زور، خودش را از ميان دود غليظ شهري و ابرهاي درهم زمستاني، بالا ميكشد و به زيباترين شكل و رنگ خودنمايي ميكند، اما ما سفت به فرمان ماشين چسبيدهايم و شش دانگ حواسمان به اين است كه به ماشين عقبي توي اتوبان راه ندهيم.
اين روزها به خورشيد نگاه كردهاي؟ چهقدر از طبيعت دور شدهايم!
پيامكهاي مختصر و يكساني كه همگي جملهي « تولدت مبارك » را يدك ميكشند، بيصدا ميخواهند بگويند امروز روز تولدم است؛ و چشمم به « لُپ لُپ » كنار رايانهام كه ميافتد، يادم ميآيد از روز شمار گروهيمان، تنها شش سال باقياست.
آخرين اتفاق بيست و پنج سالگيام هم، هديههاي
آقاي مقيمي و
بهزاد بود كه درست و حسابي غافلگيرم كرد.
اصلاً امسال، سال ديگري بود. سالي زيبا و به ياد ماندني. سالي كه حداقل تفاوتش با سال هاي قبل اين است كه مطمئنم دو ماه از آن به بيهودگي نگذشت . . .
1- امسال
سال عجيبي است براي من. امسال اصلا قصد كار نداشتم؛ در طول تابستان هم تمام
پيشنهادات را رد كردهبودم. اما دهم مهر، يك تلفن، تمام معادلات را به هم ريخت و
شدم شاغل. همان روز هم اشتباه ديگري كردم. از آن اشتباههايي كه خيليها از آن
فراري اند و من عاشقش. دوباره شدم معلم؛ اين بار خاتم و قيل و قالش … امسال اولين
سالي است كه نمازخانه ي خاتم را در حالات ديگري غير از هيئت قاسميون ميبينم. به
شدت منتظر تغيير ظاهر نمازخانهام.
2- محرم
نزديك است و بازار مداح جماعت، حسابي داغ. (« بازار » را با تأكيد بخوانيد) اگر
جايي سراغ داريد كه هنوز مداحش، « مداح اهل بيت » است، ما را هم راهنمايي كنيد.
3- «
لوتوس » هم دارد براي محرم آماده ميشود. حدود يك سالي ميشود كه « لوتوس » مخفي
بود؛ حالا علني شده.
+
4- .
. .