پایان سوم مهر

     زندگی روزمره معلم جماعت، بسیار بیشتر از کارمند و کاسب و … وابسته به شغل است. کاسب مغازه اش را که می بندد یا کارمند اداره اش که تعطیل می شود، می تواند کار را بگذارد کنار و حتی به کارش فکر هم نکند. اما معلم در مدرسه زندگی می کند. هم درد و همراه می شود، سنگ صبور می شود، شکست و پیروزی دانش آموزانش برایش غم و شادی می سازد. معلم نمی تواند بگوید به من چه؛ اما کارمند و کاسب و شاغل می توانند.

شاید برای همین آن ها که شغل شان معلمی است، در تفکیک کار از زندگی، دچار تناقضات فلسفی می شوند!

شهود تا تصور

هنر اگر محتوایش را فدای ظاهر نکند، می تواند آینه شکسته هایی از گذشته بسازد که تصاویر کوچک و بریده ای از تاریخ به آن ها که سن شان کفاف درک و شهود نمی دهد نشان بدهد. برای من، شعر هنری ملموس و انسانی است. انسانی تر از سینما و ملموس تر از تئاتر و موسیقی. دفاع مقدس را هم بیشتر از طریق شعر و داستان و خاطره لمس کرده ام تا سینما و موسیقی. هفته دفاع مقدس امسال هم برخورد با این شعر آقای مرتضی امیری دلنشین بود و خوش موقع.

غفلت از اصول جهادی

هفته ی قبل، پس از وقفه ای 12 ساله، دوباره مهمان اردوی جهادی دانش آموزان دبیرستان مفید بودم. جهادی که پایه ی فکری و الگوی مسافرت جهادی فارغ التحصیلان مفید است و بسیاری از جهادی هایی که می شناسیم و نمی شناسیم، ریشه در این دو حرکت جهادی دارد. بعد از شرکت در جهادی نوروز 92 فارغ التحصیلان و مشاهده ی انحرافات اساسی در حرکت جهادی فارغ التحصیلان، برایم سؤال شده بود که چرا فقط در چند سال، این همه مشکل ریز و درشت برای جهادی فارغ التحصیلان پیش آمده است. شاید یکی از انگیزه هایم برای قبول مسؤولیت معلم راهنمایی، مشکلات عجیبی بود که در ستون های اصلی مفید رخنه کرده است. ستون هایی که سال هاست مزیت نسبی مدرسه است در رقابت با مدارس عجیب و غریب تهران.

برخی از مشکلات جهادی فارغ التحصیلان، ضعف شدید فکری و سر در گمی شدید در یافتن هدف حرکت جهادی، ضعف مدیریت (منابع / بحران ) مسؤولان مسافرت، سیاست زدگی افراطی در تصمیمات، گرایش به کارهای سطحی و مقطعی و وابستگی به تحلیل های سطحی در تشخیص محرومیت و مشکلات منطقه است.

با دقت در تغییراتی که اردوی جهادی دانش آموزی مدرسه داشته است، واضح است که متأسفانه با اتکای بیش از حد به غروری کاذب و افتخار به پوسته ای از حرکت جهادی، برگزار کنندگان اردو، به مرور هسته ی خود را تضعیف کرده اند و دلیل این مدعا نیز در روحیات و روال های جاری در سفر فارغ التحصیلان پر رنگ تر می شود.

. . .

چاه فکری

در مدتی که مشغول نگارش یا چاپ این داستانها بودم، بعضی از دوستان ضمن تحسین و اعتراف به سودمندی این کتاب، از اینکه من کارهای به عقیده ی آنها مهمتر و لازمتر خود را موقتا کنار گذاشته و به این کار پرداخته ام، اظهار تأسف می کردند و ملامتم می نمودند که چرا چندین تألیف علمی مهم را در رشته های مختلف به یک سو گذاشته ام و به چنین کار ساده ای پرداخته ام. حتی بعضی پیشنهاد کردند که حالا که زحمت این کار را کشیده ای پس لااقل به نام خودت منتشر نکن! من گفتم چرا؟ مگر چه عیبی دارد؟ گفتند اثری که به نام تو منتشر می شود لااقل باید در ردیف همان اصول فلسفه باشد، این کار برای تو کوچک است. گفتم مقیاس کوچکی و بزرگی چیست؟ معلوم شد مقیاس بزرگی و کوچکی کار در نظر این آقایان مشکلی و سادگی آن است و کاری به اهمیت و بزرگی و کوچکی نتیجه ی کار ندارند؛ هر کاری که مشکل است بزرگ است و هر کاری که ساده است کوچک.

اگر این منطق و این طرز تفکر مربوط به یک نفر یا چند نفر می بود، من در اینجا از آن نام نمی بردم. متأسفانه این طرز تفکر- که جز یک بیماری اجتماعی و یک انحراف بزرگ از تعلیمات عالیه ی اسلامی چیز دیگری نیست- در اجتماع ما زیاد شیوع پیدا کرده. چه زبانها را که این منطق نبسته و چه قلمها را که نشکسته و به گوشه ای نیفکنده است؟ .

به همین دلیل است که ما امروز از لحاظ کتب مفید و مخصوصا کتب دینی و مذهبی سودمند، بیش از اندازه فقیریم. هر مدعی فضلی حاضر است ده سال یا بیشتر صرف وقت کند و یک رطب و یابس به هم ببافد و به عنوان یک اثر علمی، کتابی تألیف کند و با کمال افتخار نام خود را پشت آن کتاب بنویسد، بدون آنکه یک ذره به حال اجتماع مفید فایده ای باشد. اما از تألیف یک کتاب مفید، فقط به جرم اینکه ساده است و کسر شأن است، خودداری می کند. نتیجه همین است که آنچه بایسته و لازم است نوشته نمی شود و چیزهایی که زائد و بی مصرف است پشت سر یکدیگر چاپ و تألیف می گردد.

چه خوب گفته خواجه نصیرالدین طوسی:

افسوس که آنچه برده ام باختنی است

بشناخته ها تمام نشناختنی است

برداشته ام هر آنچه باید بگذاشت

بگذاشته ام هر آنچه برداشتنی است

عاقبة الامر در جواب آن آقایان گفتم: این پیشنهاد شما مرا متذکر یک بیماری اجتماعی کرد، و نه تنها از تصمیم خود صرف نظر نمی کنم، بلکه در مقدمه ی کتاب از این پیشنهاد شما به عنوان یک بیماری اجتماعی نام خواهم برد.

بعد به این فکر افتادم که حتما همان طور که عده ای کسر شأن خود می دانند که کتابهای ساده- هرچند مفید باشد- تألیف کنند، عده ای هم خواهند بود که کسر شأن خود می دانند که دستورها و حکمتهایی که از کتابهای ساده درک می کنند به کار ببندند! !

مقدمه داستان راستان – استاد شهید مطهری

در خود لولیدن

محیط های مجازی، علاوه بر مزایایی که دارند، بیماری های بسیاری هم با خود به همراه می آورند که همیشه هم مثل خودشان مجازی نیست. یکی از این امراض مشترک بین حقیقت و مَجاز، در خود لولیدن است که در نوجوانان امروز در حال نهادینه شدن است و شاید خیلی هم در نظر اول به چشم نمی آید وقتی چشم های عموم اولیا و مربیان به فضای مجازی بسته است.

در محیط های مجازی بسیار دیده ایم نظرسنجی هایی را که گزینه ی مخالف ندارد و همه ی گزینه ها مخفیانه با هم تبانی کرده اند؛ یا مطالبی که در انبوه نظراتی که همراهیش می کنند، نظر مخالفی مزاحم خودمانی بودن جمع نمی شود و همه در تحسین و تشویق نویسنده می سرایند؛ یا بحث هایی را که طرفین بحث یک موضوع را با آب و تاب برای هم تحلیل می کنند و فرصت فکر نمی دهندت، تا به وضوح ببینی که اصلا بحثی در نگرفته و مخالفی وجود ندارد.

حذف مخالف از محیط، اتفاقی است که هر روز در رسانه های نوین به صورت های نوین تری خودنمایی می کند. اما وقتی وبگرد بی خبر، این فرهنگ مجازی را با خود به دنیای واقعی می آورد، اگر بی همفکر بماند، زود رنج و و افسرده و فراری از ارتباط می شود و اگر همفکرانی بیابد، سرکوبگر و پرخاشگر و بی منطق می شود و به هر کاری دست می زند تا فضای اظهار نظر را از مخالف بگیرد و با کنایه، احساسی کردن محیط گفتگو و حتی با رگبار توهین، مخالفی باقی نگذارد و اجازه ی ابراز مخالفت را از دیگران بگیرد و بزرگی شکننده ای برای خود و همفکرانش دست و پا کند. اینجاست که کم کم دچار در خود لولیدن می شود و ارتباطش با پدر و مادر و برادر و معلم و دوست و دشمن، همین می شود که می بینی و می دانی.

اگر هم این عبارت در خود لولیدن را نا مأنوس یافتی، می توانی چیزبوک زدگی و کـلــمــه خوردگی یا هر چه می پسندی صدایش کنی. اما مهم این است که در خود لولیدن، نفعش به جیب عده ای می رود که ضعف های خود را با تورم احساسات و حذف فرصت تفکر و حذف اخلاق و حذف مخالف از محیط جبران می کنند و ضرررش را نوجوان ما با آسیب های فردی و اجتماعی حال و آینده اش لمس می کند. البته این ضرر، هنوز هم تاوان کمی است وقتی چشم های عموم اولیا و مربیان به فضای مجازی بسته است.

مصاحبه با کدام خدا

چند سال قبل بود که کلیپ های فلش با عنوان « مصاحبه با خدا (An Interview with God) » با تصاویر طبیعت و موسیقی ملایم و جذاب، به سرعت در گروه های اینترنتی و نامه های گروهی سرگرمی منتشر و دست به دست شد. از همان زمان برایم این سؤال مطرح بود که منشأ این داستان ها و مکالمات خیالی کجاست. نتیجه ی پرس و جوهایم به گروه های وابسته به کلیسا رسید که برای تزریق مسیحیت به متن زندگی مردم، مبانی دینی را در قالب داستان های کوتاه احساسی منتشر می کنند و ما کاربران بیگانه از هویت دینی و دور از مبانی دین خودمان، با ذوق و شوق و به اسم مطالب مذهبی، این داستان ها را به یکدیگر عرضه می کنیم. با رونق گرفتن انتشار دست به دست این داستانک ها، کتاب هایی کوچک منتشر شد که با کاغذهای بسیار مرغوب و تمام رنگی، این داستان ها را به صورت دو زبانه در بر داشت و به بهانه ی آموزش زبان، این بار ترویج این مطالب برای رده سنی کودک و نوجوان صورت گرفت، بدون اینکه کسی بپرسد این گفتگوی خداوند با مادر و کوهنورد و گنجشک و … با کجای دین ما سازگار است.

چندی بعد، پوسترها و قاب های جملات خداوند حتی در پاساژ مهستان (بورس کالای مذهبی-فرهنگی تهران) هم چشم نوازی می کرد. در کنار اشاعه ی روز افزون این داستانک ها، سودجویی مترجمان و ناشران دو ریالی باعث شد کتاب های خرافاتی که نویسندگانش افرادی کاتولیک تندرو مثل نیل دونالد والش (Neale Donald Walsch) بودند نیز با عنوان های زیبا و مذهبی ترجمه و چاپ شود و با برچسب کتاب های پر فروش جهان راهی بازار نشر شود. فقط تعداد اندکی از این محتواها مجوز نگرفت که همان ها هم به لطف سایت های تبلیغاتی و دانلود که فقط تعداد کلیک برای شان مهم است، در دسترس عموم قرار گرفت، بدون اینکه کسی حس بدی داشته باشد و در باز نشر الکترونیکی شان تعلل کند!

چند روز قبل مشغول استماع رادیو معارف بودم که مجری برنامه پیش از افطار، داستان کوهنوردی که پس از پرت شدن از کوه، به حرف خدا گوش نکرد و در چند قدمی زمین یخ زد را با مهارت واحساس و معنویت قرائت نمود. برایم جالب بود که چنین محتوایی از رادیو معارف منتشر می شود. این را گذاشتم به حساب گاف رسانه ای! اما سحر بیست و چهارم بود که بار دیگر با این داستان ها برخوردم و این بار در شبکه اول سیما، آن هم در پخش مناجات مسجد ارک و به عنوان اوج روضه ی حاج منصور ارضی که در دعای کمیل آخرین شب جمعه ی ماه مبارک امسال، داستان مردی را روایت کرد که پس از مرگ به سوی جهنم می رود و برای خدا سؤال پیش می آید که چرا این فرد جهنم را انتخاب کرده و مرد هم پاسخ می دهد که چون گناهان ش زیاد است. اما در حال رفتن، گاهی به سمت خدا نگاه می کند و همین امیدواری باعث می شود که خدا به او بگوید صبر کن و فرشته ای را صدا بزند که مرد را تا بهشت همراهی کند!

جای تأسف دارد که به سادگی اجازه می دهیم معارفی بیگانه جایگزین معارف اسلام شود و تا این حد پیش برود که رسانه های مذهبی ما نیز مروج این اسب های تروا شوند؛ و جای افسوس دارد که در عصر اطلاعات، توانایی تحلیل و تفسیر اطلاعات ورودی را به افراد جامعه مان نداده ایم و به سادگی هر مطلبی را می پذیریم و در مقابل هجوم خرافات و شبهات، منفعلانه عمل می کنیم. این ناتوانی در تحلیل، وقتی خطرناک تر می شود که معارف در ذهن ما اینقدر سطحی نقش بسته باشد که به سادگی و به صرف زیبایی، پذیرای چنین مطالب کفر آمیزی هستیم و گاه این مطالب را راهکار جبران ضعف مان در تبلیغ دین می دانیم.

تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل …

چهل روز گذشت

چهل روز از مهاجرتم به دبیرستان مفید گذشت. این روزها بیشتر سعی کردم اطلاعاتم از محیط و ساختار سازمانی دبیرستان را به روز کنم و تصویرم از محیط دانش آموزی دوره های جدید را بسازم. با این تصویر جدید، اهداف کاری سال بعدم را شکل خواهم داد. دانش آموزان فعلی مدرسه، نسبت به قبل رفتارهای کودکانه بیشتری بروز می دهند و این رفتارها، صبر و تحمل بیشتر و گاهی بی تفاوتی نسبت به اشتباهات فکری و رفتاری محض شان را می طلبد. بچه ها با پایه فکری و منطقی بسیار ضعیفی به این سن رسیده اند و بسیار نسبت به آفات اجتماعی و فرهنگی آسیب پذیرند. بسیار آسیب پذیر.

در این نقطه ی آغاز نا امید کننده، مهم ترین برنامه ی کار من، ارتباط مداوم است و تنها کاری که برای حفظ و ادامه ی این ارتباط انجام خواهم داد، تربیت بیش از پیش خودم است. (+)

شما مدرسه را بهتر از من می شناسید، نظری ندارید؟ کار دیگری باید انجام بدهم؟

کبوتر جَلد

 

خیلی ها قدرِ حاج آقا را در شب قدر شناخته بودند؛

خیلی ها هم در شب های قدر، فقط به جلسۀ حاج آقا می آمدند و جای دیگری نمی رفتند.
بعضی از شرکت کنندگان مراسم شب های قدر هم، پای ثابت جلسات هفتگی حاج آقا بودند و جز مسجد جامع جای دیگری به دلشان نمی نشست؛
عدّه ای هم بودند که شب های قدرشان «فقط با حاج آفا» معنا داشت و امسال حیرانند؛
امسال همۀ ما سرگردان و دلتنگ حاج آقا هستیم…
*****
در اوّلین ماه مبارک رمضان بعد از ارتحال ملکوتی حضرت آیت الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی(رحمةالله علیه) به اطّلاع عموم مؤمنین می رساند، مراسم شب های قدر، طبق روال گذشته با سخنرانی حجةالاسلام والمسلمین حاج حسین تهرانی و مداحی مداحان اهلبیت(علیهم السلام) در مسجد جامع تهران برگزار خواهد شد.
زمان شروع دعای جوشن کبیر: 12:00
سخنرانی: 1:15
مراسم احیاء و قرآن به سر گرفتن: 2:00

نقطه اثر

صلاح و فساد طبقات اجتماع در یکدیگر تأثیر دارد. ممکن نیست که دیواری بین طبقات کشیده شود و طبقه ای از سرایت فساد یا صلاح طبقه ی دیگر مصون یا بی بهره بماند، ولی معمولا فساد از «خواص» شروع می شود و به «عوام» سرایت می کند و صلاح برعکس از «عوام» و تنبه و بیداری آنها آغاز می شود و اجبارا «خواص» را به صلاح می آورد، یعنی عادتا فساد از بالا به پایین می ریزد و صلاح از پایین به بالا سرایت می کند.

روی همین اصل است که می بینیم امیرالمؤمنین علی علیه السلام در تعلیمات عالیه ی خود، بعد از آنکه مردم را به دو طبقه ی «عامه» و «خاصه» تقسیم می کند، نسبت به صلاح و به راه آمدن خاصه اظهار یأس و نومیدی می کند و تنها عامه ی مردم را مورد توجه قرار می دهد.

در دستور حکومتی که به نام مالک اشتر نخعی مرقوم داشته می نویسد:

«برای والی هیچ کس پرخرج تر در هنگام سستی، کم کمک تر در هنگام سختی، متنفرتر از عدالت و انصاف، پرتوقع تر، ناسپاس تر، عذرناپذیرتر، کم طاقت تر در شداید از «خاصه» نیست. همانا استوانه ی دین و نقطه ی مرکزی مسلمین و مایه ی پیروزی بر دشمن «عامه» می باشند، پس توجه تو همواره به این طبقه معطوف باشد. » .

این، فکر غلطی است از یک عده طرفداران اصلاح که هروقت در فکر یک کار اصلاحی می افتند، «زعماء» هر صنف را در نظر می گیرند و آن قله های مرتفع در نظرشان مجسم می شود و می خواهند از آن ارتفاعات منیع شروع کنند.

تجربه نشان داده که معمولا کارهایی که از ناحیه ی آن قله های رفیع آغاز شده و در نظرها مفید می نماید، بیش از آن مقدار که حقیقت و اثر اصلاحی داشته باشد، جنبه ی تظاهر و تبلیغات و جلب نظر عوام دارد.

مقدمه داستان راستان – استاد شهید مطهری

جلسه هفتگی و افطاری دوره بیست

جلسه هفتگی و افطاری دوره بیستم دبیرستان مفید،

زمان : دوشنبه 31 تیرماه 1392 ساعت 19 (7 بعد از ظهر)

مکان :  دبیرستان مفید3 (ونک – ابتدای ملاصدرا – خیابان پردیس)

سخنران : جناب آقای کریم زادگان

توجه: جهت حضور خانواده ها محل اختصاصی نیز تدارک دیده خواهد شد؛ البته حضور به صورت مجردی بلامانع است.

  • خواهشمندیم اگر در جلسه هفتگی حضور خواهید داشت، نام خود و تعداد همراهان را در فرم زیر ثبت نمایید:

[contact-form-7 id=”1259″ title=”جلسه هفتگی 20″]


  •  برای تحویل هدایای نقدی و نذورات خود برای برگزاری افطاری دوره، می توانید از فرم پرداخت اینترنتی  استفاده نمایید و یا هدایای خود را به کارت 6104337228878045 به نام محمد امین احمدزاده منتقل کنید.
پیمایش به بالا