زندگی روزمره معلم جماعت، بسیار بیشتر از کارمند و کاسب و … وابسته به شغل است. کاسب مغازه اش را که می بندد یا کارمند اداره اش که تعطیل می شود، می تواند کار را بگذارد کنار و حتی به کارش فکر هم نکند. اما معلم در مدرسه زندگی می کند. هم درد و همراه می شود، سنگ صبور می شود، شکست و پیروزی دانش آموزانش برایش غم و شادی می سازد. معلم نمی تواند بگوید به من چه؛ اما کارمند و کاسب و شاغل می توانند.
شاید برای همین آن ها که شغل شان معلمی است، در تفکیک کار از زندگی، دچار تناقضات فلسفی می شوند!
پایان سوم مهر
و دستیابی به تکنولوژی تعریف فونت برای مرورگرها ؟
فونتب که حتا کاربر شاید نداشته باشه ؟
ifont.ir
البته فناوری اینجا بالاتر است و فونت ها از همین جا بارگزاری می شود و وابسته به سایت دیگری نیست.
بحث دید انسان به حرفه است. یک کارمند هم میتواند در شغل خود غرق شود. اصولا تفکیک کار از زندگی برای امثال ما کار سادهای نیست، همین طور که قبلا نبود.
اما برای معلم، کار داخل زندگی و احساسات و روحیات معلم است.
کم پیدایی سید، دوست داشتی با حسین تماس بگیر برای کار هفته شهدا …