سیاسی

دولتمردان باز هم مشغول کارند

از خیلی قدیم خاطرم هست که همیشه تفکر چپ و اصلاح طلب ایران، در ظاهر خود را با مردم نشان داده و همیشه به نفع جیب مبارک اقدام کرده، شریک دزد و رفیق قافله؛ البته عزیزان راست و اصولگرا هم شگردهای خاص خودش را دارد که موضوع این مطلب نیست.

اولین بار که عمیقاً درک کردم این جماعت اشرافی چقدر چرک و ژولیده هستند، اواخر سال 89 بود. فتنه 88 به جایی رسیده بود که مردم کم کم فهمیده بودند زیر علم دروغگو سینه میزنند و فراخوان های هر از گاه جبهه اصلاحات، رنگ باخته بود و عملاً فقط در فضای غیر حقیقی تصویرسازی می شد. اینجا بود که محسن خاندان هاشمی که 13 سال بود سکان مترو تهران را در دست داشت، خیلی اتفاقی همزمان با ساعات فراخوان تجمع ضد انقلاب خارج نشین، گوش راننده های مترو تهران را کشید و سرعت حرکت مترو در کل خطوط در حد سرعت دوچرخه کاهش یافت!

نتیجه اش این بود که متروها دیرتر به ایستگاه بعد می‌رسند و تا برسند هم کلی به مسافران منتظر اضافه می شود و در ایستگاه تجمع می شود و عده ای هم که نمی توانند صبر کند از خبر مترو گذشته و برای سوار شدن به تاکسی هایی که ظرفیت جابجایی این حجم مسافر را ندارند در خیابان ازدحام کنند. از آن طرف مسافری که از مترو پیاده می شود، از فشار و تأخیر کلافه است و در حال غر زدن به این جماعت بیرون مترو می پیوندد. حالا همه چیز آماده است، جمعی ناراضی که گوشش بسته است و فکرش کار نمی کند و به زمین و زمان فحش می دهد. تهش هم در بیرون مرزها فراخوان آشوب را موفق جلوه دادند که مردم به خاطر ما ریخته اند در شهر، هم پالکی های داخل شان هم هر کس و هر اتفاقی که به مزاقش خوش نیاید را مقصر این نابسامانی ها می کند که اربابش فرصت بیاید و مشغول کار تجارت منافع شخصی باشد.

آن زمان دوستان اشتهای کمتری داشتند و مردم هم کمی آگاه تر، دست شان برای این خرابکاری ها کمی بسته تر بود. الان اما چند سالی مار خورده اند و افعی تر شده اند و به لطف مصلحت سنجی های سلیقه ای مسؤولان نظارتی و قضایی، در سطح کل کشور پروژه های عظیم تولید نارضایتی را کلنگ زده اند و هر روز یکی را افتتاح می کنند.
یک روز می رسیم به قطعی های برق تابستانی روحانی، یک روز بزرگ جلوه دادن هالیوودی کرونا و مقابلش کمبود عجیب واکسن کرونا، روز دیگر گرانی دلار و سکه، روزی کمبود گازوییل برای تولید برق زمستانی، یک روز کاهش فشار گاز، روز دیگر نبود اتوبوس، یک روز سایه ی جنگ، روزی دیگر گرانی بنزین و سیب زمینی و برنج و گوشت و روغن و مرغ و تخم مرغ و مسکن و بلیت و آلودگی هوا …
بامزه اینجاست که مثل همان مثلا خرابی مترو که پس از ساعت اعلام شده در فراخوان تجمع، به ناگاه رفع شد و معلوم هم نشد عامل خرابی چه بوده، بقیه موارد هم در دولت بعدی رفع می شود و نه کسی توضیحی دارد نه کسی مؤاخذه می شود.

ملتی هم که فکر نمی کند، چشمش دنبال رسانه است که بعد از هر پروژه ی نارضایتی، یک دلسوز مزاحم پروژه های اشرافیت را مقصر جلوه کند و خودش قسر در برود و مشغول عوام فریبی شود تا برای پروژه های بعدی مخاطب داشته باشد و در انتخابات بعدی ظاهر را حفظ کرده باشد.
یک روز جنجال بی حجابی، روزی دیگر حضور زنان در ورزشگاه؛ یک روز کنسرت و فیلتر، روز دیگر کودکان کار و … که مثلا ما فکر مردم هستیم و دلسوز. مقابل آن ها هم که می خواهند شما به کنسرت نروید ایستاده ایم !

خلاصه اینکه هر وقت این عزیران دشمن، سکاندار این جماعت شده اند، مردم را معترض خواسته اند و عصبانی که فکر کالای نایاب شود، ایشان هم در پس پرده نانی به روغن بزنند و گلیم اشرافیت شان را بزرگ تر کنند و پای شان را دراز تر از قبل در حلق ملت فروکنند.

سنجش عیار مجلس

باسمه تعالی

. . .

اصل ۱۴۲ قانون اساسی :

دارایی رهبر ، رئیس جمهور ، معاونان رئیس جمهور وزیران و همسر و فرزندان آنان قبل و بعد از خدمت توسط رئیس قوه قضائیه رسیدگی می شود که بر خلاف حق افزایش نیافته باشد.

اصل ۴۹ قانون اساسی :

دولت موظف است ثروتهای ناشی از ربا ، غصب ، رشوه ، اختلاس ، سرقت ، قمار ، سوء استفاده از موقوفات ، سوء استفاده از مقاطعه کاریها و معاملات دولتی ، فروش زمینهای موات و مباحات اصلی ، دائر کردن اماکن فساد  و سایر موارد غیر مشروع را گرفته و به صاحب حق رد کند و در صورت معلوم نبودن او به بیت المال بدهد. این حکم باید با رسیدگی و تحقیق و ثبوت شرعی به وسیله دولت اجرا شود.

برای اجرای اصل ۱۴۲ قانون اساسی تا سال ۱۳۹۴ هیچ قانونی به تصویب نرسیده است . در تاریخ ۹/۸/۱۳۹۴ برای اولین بار پس از انقلاب قانون رسیدگی به دارایی مقامات و مسئولین به تصویب رسید که بر اساس آن رئیس قوه قضائیه موظف بوده است با تصویب و ابلاغ آئین نامه ذیربط قانون مذکور را به اجرا بگذارد.

تاکنون آیین نامه قانون مذکور ابلاغ نشده است و البته پس از ابلاغ، احکام آن صرفا نسبت به آینده اجرا می شود.

بنابراین اصل ۱۴۲ قانون اساسی که می توانست زمینه شفافیت دارایی مسئولان کشور را در ۴۰ سال گذشته فراهم کند و بر اعتماد مردم به مسئولان کشور بیفزاید متأسفانه به دلیل غفلت ۳۰ ساله مجلس شورای اسلامی و به دلیل مقاومت ۱۰ ساله سایر دستگاه های حکومتی این اصل مهم تا کنون بی خاصیت و بلا اجرا باقی مانده است.

اکنون برای جبران کوتاهی و غفلت ۴۰ ساله، می توان مطابق اصل ۴۹ قانون اساسی اموالی که برخی از مقامات و مسئولان کشور به صورت نامتعارف و با استفاده از موقعیت و مقام خود به ناحق تحصیل کرده اند را به صاحبان اصلی کشور یعنی محرومان و مستضعفان برگرداند. به این واقعیت تلخ هم باید اذعان کرد که قانون نحوه اجرای اصل ۴۹ قانون اساسی مصوب مردادماه ۱۳۶۳ معطوف به اعاده اموال نامشروع مسئولان و دست اندرکاران زمان شاه بوده است و درخصوص اعاده اموال نامشروع بعد از انقلاب قابلیت اجرایی ندارد.

طراحان این طرح معتقدند بسیاری از مسئولان جمهوری اسلامی ایران از ابتدای پیروزی انقلاب تا کنون پاک و سالم زندگی کرده اند اما بدون تردید برخی از مسئولان از موقعیت خود سوء استفاده کرده و به جای خدمت به مردم، تلاش خود را معطوف به تحصیل ثروت های کلان کرده اند.

فلسفه تشکیل نظام جمهوری اسلامی عدالت و مبارزه با هرگونه فساد و تباهی بوده است. رهبر معظم انقلاب از فساد اقتصادی به عنوان اژدهای هفت سر تعبیر کرده اند که مبارزه با آن جز با پاکدستی حاکمان میسر نخواهد بود. احراز پاکدستی جز با طی طریق شفافیت میسور نخواهد شد. با تصویب و اجرای طرح اعاده اموال نامشروع مسئولان ثروت های نامتعارف بویژه اموال کلان به بیت المال بازگشته و با پالایش غارت گران از درون نظام، اعتماد مستضعفان و توده مردم به حاکمان افزایش یافته و مبارزه واقعی با فساد مالی هم میسر خواهد شد و نظام جمهوری اسلامی که متأسفانه از آرمان امام خمینی(ره) و شهدای خونین کفن عقب مانده است و بعضاَ از مسیر عدالت منحرف شده است در مسیر اهداف خود قرار خواهد گرفت.

با تصویب این قانون مسئولان پاکدست و ساده زیست که در برابر وسوسه ها مقاومت کرده اند مورد تحسین و تشویق قرار خواهند گرفت و شایعات و اتهامات ناروا درخصوص این دسته از مسئولان نیز از بین خواهد رفت و پاکدستان از آنهایی که با ثروت اندوزی و غارت اموال مردم موجب بدنامی شده اند متمایز خواهند شد.

باتوجه به موارد فوق طرح دو فوریتی اعاده اموال نامشروع مسئولان کشور تقدیم نمایندگان مجلس شورای اسلامی می شود.

امید است با رأی قاطع نمایندگان به این طرح همه دوستداران انقلاب بویژه عدالت خواهان و مستضعفان خوشنود و دشمنان انقلاب اسلامی و بدخواهان و فاسدان غارتگر نومید گردند.

طرح اعاده اموال نامشروع مسئولین کشور

ماده ۱: به منظور دستیابی به اهداف مندرج در اصول ۴۹ و ۱۴۲ قانون اساسی و دیگر اصول ذیربط هیأتی مرکب از یک قاضی با ابلاغ از سوی رئیس قوه قضاییه، یک نماینده از معاونت بازرسی دفتر مقام رهبری، یک نماینده از سازمان بازرسی کل کشور، یک نماینده از وزارت اطلاعات، یک نماینده از سازمان اطلاعات سپاه پاسداران، رؤسای کمیسیون های قضایی و حقوقی و اصل نودم قانون اساسی مجلس شورای اسلامی(به عنوان ناظر) تشکیل می شود. این هیأت موظف است رأساً نسبت به بررسی اموال رؤسای قوای سه گانه و معاونان و مشاوران آنها، وزرا و معاونان آنها و نمایندگان مجلس شورای اسلامی و استانداران و معاونان آنها و شهرداران شهرهای مراکز استانها و معاونان آنها از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تا کنون اقدام کرده و چنانچه اموال هر یک از آنها، همسر و فرزندان آنها بیش از حد متعارف باشد، مطابق احکام مندرج در این قانون نسبت به ضبط و استرداد آنها اقدام و با رعایت اصل ۴۹ قانون اساسی، درآمد حاصله پس از واریز به خزانه، وفق بودجه های سنواتی با اولویت  ایجاد اشتغال جوانان و فقرزدایی هزینه شود. علاوه بر موارد فوق هرگاه براساس اطلاعات موثق از جمله اعلام مدیران کل اطلاعات استانها و مسئولان اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در استانها و رؤسای دفاتر سازمان بازرسی کل کشور در استان ها و دادستان های شهرستان های مراکز استانها ظن قوی بر تحصیل اموال نامتعارف توسط قضات و سایر مدیران و مسئولان دستگاه های موضوع ماده ۵ قانون مدیریت خدمات کشوری و ماده ۲۹ قانون برنامه ششم و کلیه مسئولان موضوع قانون رسیدگی به دارایی مقامات، مسئولان و کارگزاران جمهوری اسلامی ایران مصوب ۹/۸/۱۳۹۴ مجمع تشخیص مصلحت نظام از ابتدای انقلاب تاکنون وجود داشته باشد این هیأت موظف است نسبت به رسیدگی به اموال آنها اقدام نموده و اموال مازاد از حد متعارف را با رعایت اصل ۴۹ قانون اساسی برای مصرف در مسیر فقرزدایی و اشتغال اخذ و به بیت المال تحویل دهد.

ماده ۲: اموال نامتعارف اعم از اموالی است که به نحو نامشروع تحصیل شده یا اموالی که به دلیل دسترسی به قدرت یا اطلاعات ناشی از تصدی سمت تحصیل گردیده است. هیأت موظف است با رعایت اولویت نسبت به ثروت های بیشتر، ابتدا دارایی های افراد موضوع این قانون، همسر و فرزندان آنها را که بر اساس اطلاعات و مدارک واصله از مراجع نظارتی مندرج در ماده یک، مجموع دارایی آنها بیش از پنجاه میلیارد ریال است را مورد رسیدگی قرار دهد. در صورت وجود اطلاعات و مدارک مبنی بر نامشروع بودن اموال پایین تر از مبلغ مذکور رسیدگی به آن موارد نیز در اولویت بعدی صورت می گیرد.

ماده ۳: اموالی که به مقامات، رؤسا و مدیران موضوع این قانون به ارث رسیده است مشمول این قانون نیست. در خصوص افراد موضوع این قانون مشروع بودن مالکیت ورّاث در صورتی است که نامشروع بودن مالکیت مورّثان احراز نشده باشد.

ماده ۴: چنانچه افراد موضوع این قانون اموال خود را پنهان کرده یا با هیأت مذکور در این قانون همکاری نکنند با رعایت اصل ۱۶۶ قانون اساسی به حبس درجه پنج محکوم می شوند. این مجازات قابل تخفیف، تعلیق و سایر نهادهای ارفاقی قبل و بعد از صدور حکم نیست.

ماده ۵: هیأت موضوع این قانون صرفا نسبت به نامشروع بودن و غیرمتعارف بودن اموال به دارایی افراد مشمول رسیدگی می کند و چنانچه در زمان رسیدگی به اموال افراد مشمول این قانون، هرگونه اتهامی متوجه افراد باشد موضوع توسط قاضی هیأت به دادستان صالح برای رسیدگی ارجاع می شود. جرائم مذکور چنانچه در ارتباط با سوءاستفاده های مالی موضوع این قانون باشد مشمول مرور زمان نمی شود.

ماده ۶ : اعضای موّظف هیأت از بین خود یک رئیس و یک نایب رئیس و یک سخنگو با اکثریت مطلق آراء انتخاب می کنند. جلسات هیأت با حضور دو سوم اعضاء رسمیت می یابد و تصمیمات هیأت با حداقل سه رأی نافذ خواهد بود مشروط بر اینکه قاضی هیأت در بین آنها باشد و رأی اکثریت توسط یکی از قضات هیأت انشاء می شود و به امضای قاضی و رئیس یا نایب رئیس می رسد.

در صورتی که قاضی هیأت نظر بر نامتعارف بودن اموال فرد مشمول داشته باشد و سایر اعضا بر خلاف نظر قاضی رأی دهند رأی قاضی همراه با نظرات سایر اعضای هیأت به رئیس دیوان عالی کشور جهت رسیدگی و صدور رأی مقتضی ارجاع می شود.

ماده ۷: اجرای احکام این قانون منوط به تصویب آیین نامه و دستورالعمل از سوی دولت یا رییس قوه قضاییه نیست و هیأت بلافاصله پس از لازم الاجرا شدن این قانون تشکیل و اجرای این قانون را در دستور قرار می دهد.… ادامه مطلب ...

پیام رسانی

ماجراهای پر حاشیه و راست و دروغ تلگرام به سرانجام موقت خود رسید و بالاخره تلگرام رفع فیلتر شد.

اما این مدت محدود فیلتر بودن، سوژه ی جالبی بود برای کسانی که ماورای ماجرای پیام رسانی را می بینند.

با نمک ترین زاویه اش، طرف شدن یک دولت مدعی دیپلماسی با یک شرکت پیام رسان است که موجودیت جهانی اش اینقدرها هم پر رنگ نیست و تعداد زیادی از کاربران اصلی اش ایرانیان هستند. جالب بود که آقای وزیر ارتباطات یک کشور پیام سرگشاده می دهد به مدیر یک شرکت خارجی و یک کانال را ریپورت می کند و در رفت و آمد و بسته و باز شدن کانال، آخر سر کانال با تغییر نام به فعالیتش ادامه می دهد.

در این میان حرف زیاد شنیده می شود اما بدون نتیجه. ادعا زیاد مطرح می شود اما بدون پشتوانه. فیلترینگ هوشمند و … در کدام کشور اجرا می شود که در اینترنت ایران دیده نمی شود؟! این ساده انگاری مسؤولان می تواند تصادفی باشد؟!

در هر صورت، گوشت قربانی فقط عباس است و بس.

خودکرده را تدبیر …

این روزها به این چیزها فکر می کنم:
کلید، تدبیر، بی سوادان، اسنپ، دلواپسی، نهادهای فرهنگی، قفل، تورم تک رقمی، رکود، تقصیر دولت قبل، دستمزد، جانبو، طرح سلامت، دولت سرمایه داران، برنامه و بودجه، برجام کو؟، گمرک، غربزده، اقتصاد مقاومتی، واردات، تولید، بویینگ، ما هم ترک هستیم، قیمت دلار، بی شناسنامه ها، مطبوعات، انرژی هسته ای، نیروی انسانی تربیت شده ی کانال ها، پیش دبستان و دبستان، انتقاد پذیری، ایرباس، رشد اقتصادی، دکل گمشده، دانشگاه منهای علم، تبلت و خودروی نو، دولت ورشکسته، برندینگ پمپ بنزین، امید، رفسنجان …

چرا به مسؤولی که خودش هم به صراحت می گوید اهدافی غیر از خدمت به مردم دارد رأی می دهیم؟ برای اینکه به ما خدمت کند؟ چون سواد رسانه ای نداریم که در هجوم اخبار درست را از غلط تشخیص دهیم؟ حالا از کی شاکی باشیم؟

 

نهم دی ماه، سالروز بیداری ملت در برابر لالایی رسانه ها گرامی باد.

آتش به اختیار

یادت هست قبل از انتخابات، صحبت می کردیم که امروز وظیفه چیست، تکلیف چیست و چه باید کرد؟

یادت هست که گفتم انتخابات هر چه می خواهد بشود؛ امروز با اینکه عصر اطلاعات است، اما حباب هایی از دوستان و همفکران و جریان های قدرت اطلاعاتی در حال تشکیل است که نمی گذارد همه ی اطلاعات به مردم برسد. اینقدر رسانه یقه ی مردم را گرفته که جلوی پای شان را هم نمی بینند. اگر یک روزی بود که شهید همت ها شهرشان را رها کردند و برای رساندن فرهنگ انقلاب و اعتقادات و شعارها به روستاها هجرت کردند، امروز باید اول خودمان به فضای حقیقی هجرت کنیم، بعد هم برویم سراغ اسیران کانال های هدایت شده و مبلّغ حضوری – و نه صرفاً مجازی – انقلاب اسلامی و اسلام ناب تحریف نشده باشیم. چرا که « فضای مجازی چیز خوبی است، فرصتی است امّا کافی نیست. بعضی‌ها چسبیده‌اند به فضای مجازی -توئیتر و مانند اینها- برای اینکه پیامهایشان را برسانند، این فایده ندارد؛ تخاطب واقعی لازم است، میزگرد لازم است، سخنرانی لازم است، نشریّه لازم است، بحثهای دونفره و سه‌نفره لازم است، جلسات تحلیل لازم است. » +

 

حالا هم که نقشه ی دقیق راه مشخص شد و حجت تمام:

« آن جذّابیّتهایی که در زمان حیات ظاهری [ حضرت امام ] ، مردم را، جوانها را، دلها را مثل آهن‌ربا به خود جذب میکرد، امروز هم وجود دارد. نام امام گره‌گشا است، علاوه بر اینکه اصول امام یک اصول تمام‌نشدنی و کهنه‌نشدنی است؛ اینها وجود دارد. بنابراین شعار عدالت اجتماعی و اقتصادی، شعار استقلال، شعار آزادی، شعار مردم‌سالاری، شعار جدا شدن از چنبره و جاذبه‌ی قدرت آمریکا و قدرتهای جهانی، امروز هم برای مردم ما و جوانهای ما جذّاب است. … همّت ما، هدف ما، آرمان ما همین است که امام بزرگوار معیّن کرد و ما دنبال این آرمانها حرکت میکنیم؛ این برای نسل جوان ما جذّاب است؛ نه‌فقط نسل جوان کشور ما، بلکه برای نسل جوان کشورهای دیگر، بخصوص کشورهای اسلامی، جذّاب است؛ این قدرت بسیج‌کنندگی انقلاب است؛ … هیچ پیش‌رانی به عظمت و قدرت انقلاب و شعارهای انقلاب وجود ندارد؛ ما امروز به این احتیاج داریم و تا سالهای متمادی احتیاج خواهیم داشت » +

 

 

حالا باید حباب های فضای مجازی را بشکنیم و یادآوری کنیم این شعارها را که نیاز جامعه است و حلال مشکلاتی که خودمان با دنیاپرستی برای خودمان ایجاد کرده ایم تا رسیده ایم به جایی که به هم رحم نمی کنیم و عده ای هم برای اینکه بر قدرت بمانند، این رفتار و این حباب ها را که نمی گذارد واقعیت را ببینیم، تشدید می کنند. حالا که قدرت طلبی به حاکم رسیده، برای نجات جامعه باید دلسوزانه زحمت کشید. باید از همه چیز گذشت و مانند نسل جنگ از اسلام عزیز در مقابل دنیا طلبی دفاع کرد. مخصوصا حالا که به نهادهای مسؤول امیدی نیست و آتش به اختیار است.

 

مسکن خوب است، برای مرفهان

با رسیدن یکی از رفقا که در رده های نسبتا بالای بانک مسکن مشغول است، بحث وام مسکن حسابی داغ شد.

یکی دنبال خانه می گشت و اجاره ها کلافه اش کرده بود، بهش گفته بودند برو وام ۱۶۰ میلیونی مسکن بگیر از مستأجری خلاص شو. حالا می خواست شرایطش را بداند. یکی هم سال ها اقساط مسکن جوانان پرداخت کرده بود که مسکنی تهیه کند و برورد سراغ ازدواج! حالا بعد از این همه سال گفته بودند وام ۳۰ میلیونی شما آماده است، بیا بگیر و شروع کن اقساطش را بده. بنده خدا مانده بود با ۳۰ میلیون چه کند

خلاصه بحث راهکارها و روش های خانه دار شدن بود که این رفیق مسکن دان مان خیال همه را با گفتن این جمله راحت کرد: « اصلا طرح ها و سیاست هایی که برای وام مسکن طراحی می کنیم، برای قشر مرفه جامعه است. هیچ کدام از این وام ها ب۸ه درد قشر ضعیف نمی خورد. پیش پرداخت و اقساط و سودش هم برای حقوق کارمندی و کارگری مناسب نیست. از همه این ها هم که بگذریم، خیلی از این وام ها فقط در اخبار است و به شعبه ابلاغ نمی شود که بخواهید بگیرید! »

بعد هم که پرسیدیم خب قشر ضعیف چه کار کنند خیلی با آرامش و راحت گفت « مسکن مهر » و ادامه داد « البته دولت اهمیتی به مسکن مهر نمی دهد اما اگر کسی بخواهد ثبت نام کند، خیلی از کسانی که ثبت نام کرده اند معلوم شده که مالک هستند و شرایط اولیه را ندارند، کسی مایل باشد می توانند سهمیه آن ها را یکجا پرداخت کنند و بخرند ! »

maskan

همه مطمئن شدیم که باید روی پای خودمان بایستیم و وقت مان را با این راهکارهای آبکی دولتی که برای ما طراحی نشده و نمی شود تلف نکنیم.

شما هم اگر فکر خانه دار شدن به سرتان زد، همین کار را بکنید و امیدتان فقط به خدا باشد.

 

توضیح:

این اواخر بحث وام ۱۶۰ میلیون تومانی مسکن داغ شده. اگر روزی پرداخت این وام به شعب بانک مسکن ابلاغ شود، باید زوجینی که ملکی به نام شان نباشد هر کدام حسابی با موجودی ۴۰ میلیون در بانک مسکن افتتاح کنند و پس از گذشت زمان انتظار، به هر کدام ۸۰ میلیون تومان وام پرداخت می شود و پس از آن به مدت ۱۲ سال هر ماه حدود ۲ میلیون تومان قسط وام پرداخت خواهند کرد. با این توصیفات فکر می کنم محاسبه ی اینکه مجموعا چقدر باید به بانک مسکن برگردانیم، به درد کسی نخورد. شما دوست داشتید خودتان محاسبه کنید!

مهربان تر از مادر

تهران این هفته، شور شهادت و عزت داشت و یک بار دیگر معطر شد به عطر شهدا و همه بودیم و دیدیم که شد آن چه دشمن در آرزویش همیشه خواسته که نشود. گفتن دوباره اش از طرف کسی که کمترین قطره بوده در این سیل خوش یمن یاد شهدا، لطفی ندارد.

اما نکته ی بامزه، فرار به جلوی طیف لیبرال است که نتوانستند سهم خود خوانده شان را در این همایش انقلابی به دست بیاورند. از گلایه مندی بابت توزیع پلاکارد تا شکایت از مداحی ها و شعر ها و شعارها؛ از نامه سازی از طرف چند خانواده شهید تا آه و فغان از اینکه چرا شهدا در مورد دیگران پیامی نداشته اند …
اشتراک تمام این ناله ها هم نادیده گرفتن سیل حضور ملت و فرض عدم شعور ملت در جو زده شدن و تکرار شعار القا شده است. انگار ملت همراه آن ها بوده و با توزیع چند پلاکارد، حواس شان نبوده که بر علیه آمریکا و سازشکاران داخلی شعار داده اند. حالا این رفقا با تمام توان در حال حمایت از شهدای مظلوم و مردم بی عرضه و بی سوادی هستند که هر کس هر پلاکاردی دستش بدهد، روی دست می گیرد و هر چه در گوشش بگویند تکرار می کند …

۱۳۹۴۰۳۲۶۲۲۳۳۳۶۷۲۱۵۵۰۸۶۸۴

به هر حال این نمایش اقتدار و عزت هم با روایت ضعیف رسانه ملی گذشت و دشمن بهتر از دوست نادان پیامش را گرفت. ان شاءالله خداوند در لحظات خطیر آخر الزمان، همه ی ما را پیرو امام گذشته و حال باقی بدارد و از غرور و تکبر به دور باشیم.

ما و کدخدا و فرفره و …

ما فرفره نداشتیم. بچه‌های کدخدا داشتند اما همبازی ما نبودند که دست ما بدهند. مسعود و مجید نقشه‌اش را کشیدند و مصطفی بند و بساطش را جور کرد. ما که فرفره‌دار شدیم، لبخند نشست روی لبهای بابابزرگ. گفت: «دیدید می‌شود، می‌توانید!»

از ترس بچه‌های کدخدا، داخل خانه فرفره بازی می‌کردیم. مبادا ببینند و به تریج قبایشان بربخورد. اما خبرها زود در دهکده ما می‌پیچید.

 خبر که به گوش کدخدا رسید، داغ کرد. گفت: «بیخود کرده‌اند. بچه رعیت را چه به فرفره بازی.» و گیوه‌اش را ورکشیده بود و آمده بود پیش عمو محمد به آبروریزی.

 (بعداً شنیدیم که همان روز، کدخدا دم گوش میرآب گفته: «این اول کارشان است. فردا همین فرفره می‌شود روروک و پس فردا چرخ چاه.» بیشتر موتورپمپ‌های آب ده، مال کدخدا بود.)

 عمو محمد که صدایمان کرد، فهمیدیم کار از کار گذشته. فرفره را برداشت و گذاشت داخل گنجه. درش را قفل کرد و کلیدش را داد دست بچه‌های کدخدا. که خیالشان راحت باشد از نبودن فرفره.

 رفتیم پیش بابابزرگ با لب و لوچه آویزان. فهمید گرفتگی حالمان را. عموها را صدا زد. به عمو محمد گفت: «خودت کلید را دست کدخدا دادی و خودت پس می‌گیری.» عمو محمد مرد این حرفها نبود. همه‌مان می‌دانستیم. بابابزرگ گفت: «بروید و قفل گنجه را بشکنید.» عمو محمود گفت: «کی برایتان فرفره خرید؟ کدخدا؟!» گفتیم: «نه عمو جان! خودتان که می‌دانید، خودمان ساختیم!» گفت: «دیگر بلد نیستید بسازید؟» گفتیم: «چرا!» گفت: «بهترش را بسازید.» و رفت در خانه کدخدا به داد و بیداد. صدای بگومگویشان ده را برداشت. این وسط ما، قفل گنجه را شکستیم و بهترش را ساختیم.

 بچه‌های کدخدا فهمیدند. کدخدا گر گرفت. داد زد: «یا فرفره یا حق آب!» و به میرآب گفت که آب را روی زمینهای همه‌مان ببندد. کار سخت شد. عموها از هزار راه ندیده و نشنیده، آب می‌آوردند سر زمین. که کشتمان از بی‌آبی نسوزد. مسعود را گرفتند و کتک زدند. زورمان آمد. مجید به تلافی‌اش، روروک ساخت. کدخدا گفت که گندم و تخم‌مرغ هم ازمان نخرند. مجید و مصطفی را هم گرفتند و زدند. صدای عمو محمود، هنوز بلند بود اما گوشه و کنایه‌ها شروع شد. عمو حسن جمعمان کرد و گفت: «این جور نمی‌شود. هم فرفره شما باید بچرخد و هم زندگی ما.» از بابابزرگ رخصت گرفت و قرار شد برود و با خود کدخدا حرف بزند. وقتی که برگشت، خوشحال بود. گفت: «قرار شده روروک را خراب کنیم اما فرفره دستمان باشد. آنها هم تخم‌مرغمان را بخرند و هم کمی آب بدهند.» بابابزرگ گفت: «کدخدا سر حرفش نمی‌ماند.» عمو حسن گفت: «قول داده که بماند. ما فرزندان شماییم. حواسمان هست!»

 بچه‌های کدخدا آمدند و روروک را، جلوی چشمهای خیس ما، خراب کردند. عموحسن آمد و فرفره را گذاشت پیش دستمان و رفت که با کدخدا قرار و مدار بگذارد. دل و دماغی نداشتیم برای چرخاندن فرفره. مهدی گفت: «وقت زانو بغل کردن نیست. باید چرخ چاه بسازیم. کدخدا از امروز ما می‌ترسید نه دیروز فرفره و روروک ساختن‌مان.» بابابزرگ لبخند زد.

 عمو حسن هر روز با کدخدا کلنجار می‌رفت. یک روز خوشحال بود و یک روز از نامردی کدخدا می‌گفت. ما می‌شنیدیم و بهش «خدا قوت» می‌گفتیم. بچه‌ها داشتند بالای پشت بام یواشکی چرخ چاه می‌ساختند.

محمد سرشار

برکت مذاکره

هَستَویجات

اگر این مسائل را عمیق تر از شایعات و خبرهای رایج و به عنوان یک مسئله ی تاریخی و قضیه ی فلسفی نگاه کنی، واضح است که اختلاف موجود، ربطی به مسأله هسته ای ندارد. ربطی به حقوق بشر ندارد، ربطی به تروریسم ندارد. مشکل گفتگو این نیست که تا به حال پشت یک میز نبوده ایم که حرف مان را بزنیم. مشکل این است که اصلا حرفی نمانده که بزنیم. حرف ها بارها گفته شده و شنیده شده. ما حرف آن ها را می دانیم و آن ها هم حرف ما را می دانند. واضح ترین مطلب هم این است که هدف به زانو در آوردن است. ما می خواهیم آن ها از حرف شان کوتاه بیایند و مبانی ما را که مخالف اصول شان است قبول کنند، آن ها هم می خواهند ما پا پس بکشیم و حرف شان را قبول کنیم حتی اگر با اصول مان تطبیق نداشته باشد. ما قدرت و ابزارهایی برای فشار آوردن به آن ها داریم، آن ها هم حربه هایی برای فشار آوردن به ما دارند.

چیزی که وسط این کشاکش ساده مهم می شود نگاه ما به خودمان است. اگر خودمان را کوچک ببینیم و تحمل مان را کم بدانیم، حتی ممکن است روزی حاضر شویم عقب بکشیم در ازای عقب نکشیدن – یا حتی جلو آمدن – حریف. اما اگر خودمان را بشناسیم و در پی تقویت درونی باشیم، می رسیم به روزی که حریف عقب بکشد حتی در ازای عقب نکشیدن ما.

البته این وسط باید سیاست هم داشت. باید درون را هم دید. باید زمان هم برای تبیین و تثبیت اصول بگذرد. گاهی باید زمین بازی را عوض کنیم تا حریف جا بماند. گاهی باید فرصتی داشته باشیم برای فکر کردن و گرد گیری کردن.

اما باید همیشه یادمان باشد عزت و قدرت مفت و مجانی تقدیم کسی نمی شود و باید زحمت و تلاش و زمان پشت ش باشد تا ثمر دهد. باید مدت ها تلاش کنیم و مدام حواس مان باشد که چه می دهیم و چه می گیریم و ته قضیه چی دست مان می ماند!

حالا جمله ای که نقل کردی دوباره بخوان:

آمریکایی‌ها مدتی است که از طرق گوناگون پیغام می‌دهند که خواهان مذاکره جداگانه با ایران در خصوص موضوع هسته‌ای هستند اما من بر اساس تجربه‌های گذشته به چنین گفت‌وگوهایی خوش‌بین نیستم، البته من مخالفتی هم ندارم.

سیاست نزدگی

دشواری های انتخاب

انتخابات فرصت خوبی است که خود و اطرافیان مان را بسنجیم که چقدر سیاست زدگی روی تصمیمات مان نفوذ دارد و چقدر با سیاستی که عین دیانت است، فاصله گرفته ایم.

اگر در انتخابات، بیش از اینکه افراد را با ملاک ها بسنجیم، چشم مان به رأی دیگران و نظرسنجی هاست؛ اگر به جای اینکه ملاک های مان را با اصول منطبق کنیم، از روی افراد، ملاک می سازیم؛ اگر اصول را به جای اینکه از دین بگیریم، از جناح های سیاسی برداشت می کنیم؛ اگر جناح های مختلف را با تبلیغات مقطعی شان بشناسیم، به جای اینکه در سوابق و منش و اهداف شان تعمق کنیم؛ می توانیم شک کنیم که کم تا قسمتی سیاست زده ایم و اگر فکری به حال خودمان نکنیم، در بازی های قدرتی که هدفش افراد است نه تعالی دین و جامعه، غرق خواهیم شد.

در انتخابات است که ممکن است بفهمیم با تبلیغات و جو سازی، گروهی به بهانه اسلامیت، از جمهوریت دورمان می کنند و عده ای به بهانه ی جمهوریت، تیشه به ریشه ی اسلامیت می زنند. هر دو این ظلم ها، راه را برای قدرت طلبی افراد و تضعیف دین باز خواهد کرد. اینجاست که سختی کار برای دین باوران مشخص می شود و نیازمان به تذکر و رهبری آگاه، واضح تر خواهد شد.

پیمایش به بالا