از خیلی قدیم خاطرم هست که همیشه تفکر چپ و اصلاح طلب ایران، در ظاهر خود را با مردم نشان داده و همیشه به نفع جیب مبارک اقدام کرده، شریک دزد و رفیق قافله؛ البته عزیزان راست و اصولگرا هم شگردهای خاص خودش را دارد که موضوع این مطلب نیست.
اولین بار که عمیقاً درک کردم این جماعت اشرافی چقدر چرک و ژولیده هستند، اواخر سال 89 بود. فتنه 88 به جایی رسیده بود که مردم کم کم فهمیده بودند زیر علم دروغگو سینه میزنند و فراخوان های هر از گاه جبهه اصلاحات، رنگ باخته بود و عملاً فقط در فضای غیر حقیقی تصویرسازی می شد. اینجا بود که محسن خاندان هاشمی که 13 سال بود سکان مترو تهران را در دست داشت، خیلی اتفاقی همزمان با ساعات فراخوان تجمع ضد انقلاب خارج نشین، گوش راننده های مترو تهران را کشید و سرعت حرکت مترو در کل خطوط در حد سرعت دوچرخه کاهش یافت!
نتیجه اش این بود که متروها دیرتر به ایستگاه بعد میرسند و تا برسند هم کلی به مسافران منتظر اضافه می شود و در ایستگاه تجمع می شود و عده ای هم که نمی توانند صبر کند از خبر مترو گذشته و برای سوار شدن به تاکسی هایی که ظرفیت جابجایی این حجم مسافر را ندارند در خیابان ازدحام کنند. از آن طرف مسافری که از مترو پیاده می شود، از فشار و تأخیر کلافه است و در حال غر زدن به این جماعت بیرون مترو می پیوندد. حالا همه چیز آماده است، جمعی ناراضی که گوشش بسته است و فکرش کار نمی کند و به زمین و زمان فحش می دهد. تهش هم در بیرون مرزها فراخوان آشوب را موفق جلوه دادند که مردم به خاطر ما ریخته اند در شهر، هم پالکی های داخل شان هم هر کس و هر اتفاقی که به مزاقش خوش نیاید را مقصر این نابسامانی ها می کند که اربابش فرصت بیاید و مشغول کار تجارت منافع شخصی باشد.
آن زمان دوستان اشتهای کمتری داشتند و مردم هم کمی آگاه تر، دست شان برای این خرابکاری ها کمی بسته تر بود. الان اما چند سالی مار خورده اند و افعی تر شده اند و به لطف مصلحت سنجی های سلیقه ای مسؤولان نظارتی و قضایی، در سطح کل کشور پروژه های عظیم تولید نارضایتی را کلنگ زده اند و هر روز یکی را افتتاح می کنند.
یک روز می رسیم به قطعی های برق تابستانی روحانی، یک روز بزرگ جلوه دادن هالیوودی کرونا و مقابلش کمبود عجیب واکسن کرونا، روز دیگر گرانی دلار و سکه، روزی کمبود گازوییل برای تولید برق زمستانی، یک روز کاهش فشار گاز، روز دیگر نبود اتوبوس، یک روز سایه ی جنگ، روزی دیگر گرانی بنزین و سیب زمینی و برنج و گوشت و روغن و مرغ و تخم مرغ و مسکن و بلیت و آلودگی هوا …
بامزه اینجاست که مثل همان مثلا خرابی مترو که پس از ساعت اعلام شده در فراخوان تجمع، به ناگاه رفع شد و معلوم هم نشد عامل خرابی چه بوده، بقیه موارد هم در دولت بعدی رفع می شود و نه کسی توضیحی دارد نه کسی مؤاخذه می شود.
ملتی هم که فکر نمی کند، چشمش دنبال رسانه است که بعد از هر پروژه ی نارضایتی، یک دلسوز مزاحم پروژه های اشرافیت را مقصر جلوه کند و خودش قسر در برود و مشغول عوام فریبی شود تا برای پروژه های بعدی مخاطب داشته باشد و در انتخابات بعدی ظاهر را حفظ کرده باشد.
یک روز جنجال بی حجابی، روزی دیگر حضور زنان در ورزشگاه؛ یک روز کنسرت و فیلتر، روز دیگر کودکان کار و … که مثلا ما فکر مردم هستیم و دلسوز. مقابل آن ها هم که می خواهند شما به کنسرت نروید ایستاده ایم !
خلاصه اینکه هر وقت این عزیران دشمن، سکاندار این جماعت شده اند، مردم را معترض خواسته اند و عصبانی که فکر کالای نایاب شود، ایشان هم در پس پرده نانی به روغن بزنند و گلیم اشرافیت شان را بزرگ تر کنند و پای شان را دراز تر از قبل در حلق ملت فروکنند.