نیکولاس

اگر به آدم بزرگ ها
بگوييد: « دليل وجود داشتن شازده کوچولو اين است که او قشنگ بود، مي خنديد و به
دنبال گوسفندي مي گشت، و گوسفند خواستن خودش دليلي است بر اين که او وجود داشته»،
شانه بالا مي اندازند و فکر مي کنند که شما بچه ايد!

اما اگر به آدم بزرگ ها
بگوييد:« شازده کوچولو از سياره ي کوچک ب612 آمده بود.» بي درنگ قبول مي کنند و
ديگر چيزي از شما نمي پرسند.


نيکولاس از آرژانتين آمده بود؛ از شهر بوينس آيرس

نيکولاس از آرژانتين
آمده بود؛ از شهر بوينس آيرس.

مقاومت … پیروزی


هنوز
هم وقتي قدم در شهر خونين خرمشهر مي گذاري، بوي جنگ به مشام مي رسد. ديوارهايي که
هنوز زخم گلوله به تن دارد و مردمي که با خاطرات عزيزانشان زنده اند. ديوارهاي زخمي
آن قدر هست که با ساخت و سازهاي روزافزون شهر رنگ نبازد. در کلمه به کلمه ي محاورات
مردم خرمشهر و آبادان مي تواني رنگي از خاطرات جنگ ببيني. خرمشهر سجده گاه شهيداني
است که در لحظه لحظه ي عبورت از شهر همراهي ات مي کنند. نمازت را در مسجد جامع مي
خواني و به سمت فلکه ي فرمانداري مي روي. جايي که آخرين خط دفاع شهر بود پيش از
سقوط. از پل قديم مي گذري و نگاهي به شهر مي اندازي تا خرمشهر بداند بازخواهي گشت و
تنهايش نمي گذاري. خرمشهر غريب است اما تو در شهر غريب نيستي. همراهاني داري که شهر
را از غربت رهانده بودند؛ و با رفتنشان شهر غريب شد؛ کارون آرام شد و مسجد جامع
تنها. کارون به آرامي به سمت اروند پيش مي رود. گويي او هم نمي خواهد به سرعت از
خاطراتش عبور کند. خرمشهر وطن تمام ايرانيان است. خاکش به رنگ خون تمام ايرانيان
است. پس آزاديش را جشن مي گيريم تا فراموش نکنيم خرمشهر با اينکه غريب است، اما به
ياد محافظانش خواهد بود.

به
يادشان باشيم.

فـــــــــــــــاتحه

دوست ندارم يادداشت
روزانه بنويسم. از لفظ يادداشت روزانه فقط معناي عجله و رج زدن و تقلب و … يادم
ميفته.

دوست ندارم يادداشت
روزانه بنويسم. چون اينجا جاي يادداشت روزانه نيست. يعني بنا ندارم باشه.

اما امروز يه روز جالب
بود.

بعد از مدت ها، هادي
فرقاني اومده بود مدرسه. صادق علي اکبري هم همينطور. بعد از مدت ها دوباره برنامه
چت مفيد راه اندازي شد. به صورت کاملا بي سيم با چند تا لپ تاپ!
علي اصغر هم مدرسه بود.
اين بار در مقام مشتري.

امروز براي آخرين بار
در مدرسه ي راهنمايي مفيد يک، رفتم سر کلاس. امروز آخرين روز تدريسم در راهنمايي
پايين بود.

اين
هم آخرين پلي کپي که در راهنمايي آماده کردم. اين چهار سال خيلي خوش
گذشت ! امسال اما … سخت بود.

امروز يک دانش آموز
پنجم ابتدايي توي ميدان حبيب اله ازم پرسيد: « ببخشيد؛ مفيد از کدوم وره؟ » دلم
براش سوخت. شايد براي اين که آزمون ورودي خيلي سخته !!

امروز شوراي مدرسه حال
و هواي ديگري داشت. در فضاي باز و فرش و پشتي. از اين چيزا توي مدرسه خيلي خوشم
مياد. همين چيزا باعث ميشه مدرسه با اداره فرق داشته باشه.

امروز آدرس اي ميل کلاس
اينترنت رو چک کردم، اين بار نه به ديد تصحيح و نمره دادن.
به اين نتيجه رسيدم که از معدود معلم هايي هستم که حتي با ناهماهنگي هاي پيش آمده!
از بچه ها هديه ي روز معلم گرفتم. البته به صورت مجازي.

امروز روز جالبي بود.

تأدیب

اگر در برخورد با بچه
ها كمي اشتباه كنيم؛ حتما به جايي مي رسيم كه راهي جز

تنبيه
جلوي خود
نخواهيم ديد. هميشه همه ي برخوردها مهم هستند. معلم بايد در تمام لحظات مراقب رفتار
خود باشد. معني مراقب بودن اين نيست كه ظاهر و باطني متفاوت داشته باشد. همين هم
معلمي را سخت مي كند.

روز معلم


روز معلم گرامي باد


معلمي شغل نيست؛ معلمي عشق است. اگر به عنوان شغل انتخابش کرده اي، رهايش کن و اگر
عشق توست مبارکت باد.

شهيد
رجايي


روز معلم امسال خيلي
ساده بود. خيلي معمولي و بدون هيجان. اما شلوغ تر و پر اضطراب تر از هر سال. يه
هديه ي خوب هم گرفتم. يه تشكر درنهايت سادگي. شكر خدا توي مدرسه ي ما هديه نياوردن
براي معلم عادي شده و بچه ها نوشته يا كاردستي ساده اي به عنوان هديه به معلم ها مي
دهند. (هرچند كه امسال طرح پيشنهادي كاردستي بچه ها، توي

سلسله مراتب و پيچ و خم اداري
مدرسه گيركرده!)

بالاخره مرحله نهايي
مسابقات قرآن مدرسه هم با وجود
سلسله مراتب و پيچ و خم اداري
مدرسه برگزار شد. كم
شكوه
تر از هر سال. اميدوارم نمايشگاه پروژه هاي مدرسه
باشكوه تر از هر سال برگزار بشه. ما كه بخيل نيستيم.
هستيم؟!

شب با چند تا از
همكاران جوان كه چند سال اخير در مدرسه ي راهنمايي مفيد همكار بوديم، برنامه ي
مختصري داشتيم. حيف شد كه همه نبودن. ياد گذشته ها و
صميميت
ها
به خير

زنگ ورزش

ورزش
از درس هايي است كه معمولا مدارس اهميت زيادي به آن نمي دهند. در مدرسه ي
مفيد، به ورزش مثل دروس اصلي نگاه مي شود.

در
كلاس ورزش به طور همزمان دو معلم تربيت بدني مشغول كار هستند. دانش آموزان هم دو
قسمت مي شوند. هر قسمت يك رشته ي ورزشي را به طور جدي مي آموزند.
هندبال و واليبال نمونه اي از رشته هاي تخصصي كلاس
ورزش است.

چند
سالي كه مدرسه تا اين حد به ورزش اهميت داده است، بچه ها پيشرفت قابل ملاحظه اي
داشته اند. كم كم تيم معلمان براي شكست دادن تيم بچه ها در مسابقاتي كه به مناسبت
هاي مختلف برگزار مي شود با مشكل مواجه مي شوند. مخصوصا با حضور كم و كمتر
جوانان در تيم معلمان!

لودگی یا سادگی ؟

همه چيز برايمان
دستاويز خنده و شوخي شده است.

اگر بزرگترين اهانت هم
به ما و مقدسات ما بشود، نهايت عكس العمل جامعه ي ما ساختن جوك و تغيير نام يك
شيريني است.

در مورد حركتي مثل
انرژي هسته اي، فقط مي گوييم انرژي هسته اي حق مسلم ماست و سيل اس ام اس است كه
براي اين موضوع ساخته و ارسال مي شود. اگر حمايت مي كنيم كم و بيش ناآگاهانه است و
اگر با اين شعار مخالفيم، براي به مسخره گرفتنش دليل موجهي نمي يابيم.

با مداحي ائمه هم
متأسفانه همين برخورد را داريم. مداحي براي مداحان وسيله ي خودنمايي شده است و
جذابيت كاذب و بي محتوا راهي براي كسب شهرت.

استفاده از تكنولوژي هم
دست كمي از موارد بالا ندارد. بهترين و جديدترين تكنولوژي به وفور در خانه هاي ما
يافت مي شود، اما بيشترين استفاده از آن براي بازي و سرگرمي است. نمونه ي جالبش هم
سوالي بود كه يكي از دانش آموزان پرسيد: « روي ابر رايانه هم بازي نصب مي شود؟» به
راستي ايران گورستان تكنولوژي است.

به هر حال؛ جديت خوب
است. چه در كار و چه در تفكر.

گره

. . . مدرسه
يعني آدم هاي مدرسه. فقط آدم ها
هستن كه مدرسه
رو مي سازن.

اگه آدم ها حال كار كردن يا فكر كردن
به كاري نداشته باشن، اون كار قطعاً انجام نمي شه. حتي اگه مسوولين مدرسه از هر
ابزار مديريتي استفاده كنن. مهم ترين هدف توي يك مدرسه مي تونه اين باشه كه
نيروهاي مدرسه
چه مالكان مدرسه؛ چه معلم ها و چه كارگران قسمت اجرايي (مثل من) –

هدف براشون جا بيفته و بتونن
هدف
رو واضح ببينن.

اين جدا از اينه كه
هدف چي مي تونه باشه. توي سيستم مدرسه ي ما هسته از
پوسته جدا شده. به همين سادگي رفاقت ها هم
تصنعي ميشه. حتي ممكنه به خاطر كار
درگيري بين نيروي انساني بالا بگيره. من به محيطي كه
كار بتونه رفاقت ها رو از بين ببره نمي گم محيط
دوستانه. همينطور به محيطي كه نتونه آدم ها رو خارج مدرسه با هم نگه داره نمي گم
محيطي با روابط عميق انساني. هر چند ميشه با تبليغات
هر محيطي رو صميمي و انساني جلوه داد.

اگه آدم هاي يك مدرسه نتونن يكي باشن
شروع مي كنن به
حذف همديگه. كارها دسته جمعي انجام
نمي شه. حتي اگه تقسيم كار هم بشه، بار كاري تقسيم نمي شه،
تحميل
مي شه به يه نفر يا گروه. اين يعني روابط سيستماتيك و خشك
اداري. توي اين سيستم همه منتطرن كار زمين بمونه تا
مسوول رو سرزنش كنن. كسي منتطر نيست تا اگه كاري زمين موند
كمك كنه.

مدرسه
بايد مجموعه اي باشه با هدف رشد ايران اسلامي در دهه
هاي بعد

ادامه داره ، اما
ترجيح مي دم سانسورش كنم قبل از اينكه سانسور بشم!

گره ی کور

مدرسه ي ما به عنوان
يک مدرسه ي مذهبي شناخته شده. تا حالا هم همين طور توي مدرسه کار شده. اما کم کم فعاليت هاي مذهبي و در کل تأثير
مدرسه روي بچه ها
کم شده. شايد به نظر برسه يکي از
دلايلش اينه که فعاليت هاي آموزشي و تربيتي خلط شده و باعث
شده فعاليت هاي تربيتي به اولويت دوم منتقل بشه.
اما دليل مهم تر اينه که آدم هاي مدرسه اولويت دين و ديندار بودن بچه ها توي ذهنشون
کم شده. مدرسه به راه هاي سيستماتيک قبول شدن در
آزمون فکر مي کنه اما به راه هاي قبول شدن
يک آدم با روحيات مذهبي توي زندگي
فکر نمي کنه.
مدرسه يعني آدم هاي مدرسه. فقط آدم ها …


ادامه دارد

پیمایش به بالا