دشمن را می شناسم و می دانم به دوست خوابزده، نباید به چشم دشمن بنگریم؛ اما این روزها کلافه ام از اینکه رهبر و مردم، به جای مبارزه با دشمن، باید مسوولان را بچسبند که به خودمان گل نزنند! کلافه
امان از دوست غافل
البته اختلاف نظر، فراوان است؛ هیچ اشکالى هم ندارد – دو نفر مسئولند، رفیقند، اختلاف نظر هم دارند؛ همیشه هم بوده است – اما اختلاف نظر نباید به اختلاف در عمل و اختلاف در برخوردهاى گوناگون، به اختلاف علنى، به
روایت فتنه زدایی
روزهای فتنه گذشت و شاید خاطرات، مرجع کاملی برای آیندگان نباشد. سال های آینده، جوانانی می آیند که پاسخ کنجکاوی شان درباره ی ۹ دی را در گوگل و ویکی پدیا جستجو می کنند و اراجیفی بی پایه و اساس
ولایت فقیه
مبنای حکومتی ما قوانین اسلام است. برای همین تمام قوانینی که توسط نماینگان مجلس تصویب می شود باید از نظر تطبیق با قوانین اسلام ، توسط شورای نگهبان بررسی شود. برای اجرای قوانین و حدود اسلام، باید حکومت وجود داشته
شرح حال بی غبار
آدم سیاسی ای نبودم، علاقه ای هم به سیاست نداشتم تا اینکه سال پر هیجان ۸۸ فرا رسید و فضای پرشور انتخابات من رو هم مثل بقیه تحت تاثیر قرار داد… جنبش سبز جو سنگینی درست کرده بود، حرفای دو
مشاهدات یک همسایه
وقایع یک سال گذشته، فرصت کافی و مناسبی ایجاد کرد تا اثر رفتارهای غیر حرفه ای سال های قبل سیاستگذاران و مدیران مجتمع آموزشی مفید نمایان شود و بعضی مسایل درون سازمانی ابتدا به دانش آموزان و سپس به فارغ
شناخت عرصه
پیش از انتخابات سال قبل، گروه هایی که هر بار بر طبل ناامیدی و تحریم انتخابات می کوبیدند، دایه ی مهربان تر از مادری شدند برای برگزاری انتخابات پر شور در ایران. اما تبلیغاتی که برایش سرمایه گزاری شد، نه
نهم دی ۸۸، پایان انتظارم بود
چند ماه صبر، کافی بود تا بفهمی و مطمئن شوی دروغ از کجا سرچشمه گرفته و بتوانی از بین صداهای گوش خراش و شایعات جاهل فریب شهر، کم کم هیاهو را کنار بزنی و سرک بکشی و ببینی که ماجرای
چه زود فراموش می کنیم …
– آهای! حزب اللهی! همون موتور سواره است. بابا که برمیگرده نگاش کنه، منم برمیگردونه، آخه هنوز تو بغلشم دیگه. توی دست اون که عقب نشسته یه تفنگه، یه تفنگ سیاه. اینها نباید دوست بابا باشن وگرنه اینطوری نگاش نمیکنن