چند ماه صبر، کافی بود تا بفهمی و مطمئن شوی دروغ از کجا سرچشمه گرفته و بتوانی از بین صداهای گوش خراش و شایعات جاهل فریب شهر، کم کم هیاهو را کنار بزنی و سرک بکشی و ببینی که ماجرای دیگری در جریان است.

حالا دیگر وقت آن است که ظهر عاشورا، نیم ساعت مانده به اذان ظهر، از مسجد دانشگاه تهران بیرون بزنی و وارد معرکه ای شوی که بودنت در آن معرکه، حتی مهم تر از عزاداری ظهر عاشوراست.

حالا موقع آن است که نماز ظهر عاشورا را وسط چهار راه حضرت ولیعصر، روی آسفالت بخوانی تا سربازان زخمی از وحشیگیری گرگ ها خیال شان آسوده شود که تنها نیستند.

حالا دقیقا وقت آن است که عقب نمانی و به همراه جمع عزاداران، با سرعت بیشتری به سمت آشوب ها حرکت کنی. اما هرچه می روی، به آشوبگران نمی رسی. تازه می فهمی که دوستان، جرأت شان را منزل جا گذاشته اند و هر چه جمع سیاه پوشان حسینی، یا حسین گویان نزدیک می شود، آن ها به سرعت، کم تر و دورتر می شوند.

همین جاست که مطمئن تر می شوی که فرصت برای رسیدن به بیداری و بصیرت کافی است و اگر قرار بود کسی راهش را از بی دینان نا آزاده جدا کند، باید جدا می کرد.

از این به بعد، شکی نیست که راه، حمایت کامل از دین است و بیراه، بحث و جدل احمقانه و امید به هدایت خبیثانی که سال ها کنارمان زیسته اند و حالا عقده هاشان رسوای شان کرده.

حالا دیگر باید کاری کرد. دیگر در خانه ماندن حماقت است. باید توهم عده ای با واقعیت مقایسه شود و بدانند اگر تحمل شده اند دلیلش بیشمار!!! بودن شان نیست.

دیگر باید وارد عمل شویم تا بعدها حسرت و ذلالت گلوی مان را نچسبد.

عصر عاشورای ۸۸

 

 


 

7367_844

نهم دی ۸۸، پایان انتظارم بود
برچسب گذاری شده در:     

8 نظر در مورد “نهم دی ۸۸، پایان انتظارم بود

  • ۹ دی ۱۳۸۹ در ۴:۲۶ ب٫ظ
    لینک ثابت

    دوستان، جرأت شان را منزل جا نگذاشته بودند. ایمانشان را…

    پاسخ
  • ۹ دی ۱۳۸۹ در ۵:۵۱ ب٫ظ
    لینک ثابت

    اینکه حرف های بالا درست است،شکی نیست،ولی حداقل بهتر بود تا از قدرت یک طرفه استفاده نشود و برای “حرص درآوردن”برخی ،اعمالی که نیازی به انجامش نبود،انجام نشود…
    البته باید بگویم که هنوز کوچکم برای این حرفها…
    جای سید محمد حسین کاظمی خالی !اولین جلسه هفتگیمان خانشان بود!

    پاسخ
    • ۹ دی ۱۳۸۹ در ۷:۱۰ ب٫ظ
      لینک ثابت

      کوچیک که نیستی. اما کم اطلاع و کم تجربه چرا. شکی در اینکه اشتباهاتی رخ داده و لجبازی های کودکانه ای وجود داره نیست؛ اما نباید یادمون برده که نهم دی ماه به خاطر انتخابات یا لجبازی های سیاسی نبود. نامردیه که فقط سیاسی تحلیلش کنی. اصل ماجرا اینه که به محض این که دین مردم به خطر بیفته مردونه میان وسط معرکه.
      از همین اول که هنوز اطلاعاتت کامل نشده، سعی کن چشم بسته اطلاعات غلط و شایعات رو مبنای تفکر و تحلیل قرار ندی. تا سند هر حرفی بهت ثابت نشده، نه بهش فکر کن و نه باهاش بقیه اتفاقات رو تحلیل کن. اگر حرف ها بدون سند قبول کنی، می رسی به جایی که یه نفر به اسم اسلام، دینت رو ازت می گیره، در حالی که فکر می کردی مسلمون ترین فرد روی زمینه!
      این نصیحت رو هم از این پیرمرد بشنو: حواست باشه که همه جا، جای بحث سیاسی نیست. می ری مدرسه که درس بخونی، اشتباه کاظمی رو نکن که نتونی بین موقعیت ها تفکیک قائل بشی.
      قدر جلسه هفتگی ها رو هم بدون. حداقل فایده ش اینه که محله های تهران رو یاد می گیری!

      پاسخ
      • ۹ دی ۱۳۸۹ در ۱۱:۱۳ ب٫ظ
        لینک ثابت

        ببخشید وسط بحثتون!
        یه سوال داشتم!
        حداقل؟

        جوانی با سابقه بیش از صد جلسه هفتگی!

        پاسخ
        • ۹ دی ۱۳۸۹ در ۱۱:۵۹ ب٫ظ
          لینک ثابت

          اولا که نگفتم حداکثر
          ثالثا هم دوره و زمونه عوض شده
          ثانیا محرمانه بود نگفتم

          پاسخ
  • ۱۰ دی ۱۳۸۹ در ۴:۱۷ ب٫ظ
    لینک ثابت

    ممنون از نصیحتتاتون…
    اتفاقا از معدود بچه هایی ام که تو مدرسه یبارم نشده که بحث سیاسی بکنم…
    بیرون از مدرسه هم خیلی کم پیشومده…

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *