بالاخره زمان تنهایی کار کردن ما هم گذشت و این شمارنده ی بالای صفحه به صفر نزدیک می شود و ما هم به رستگاری از کار تیمی تنهایی !
ان شاءالله از این به بعد دستم باز تر خواهد بود برای مرقوم کردن حرف های نگفتنی گذشته و حال یک معاون پرورشی …
رهایی از بلای نهان مستمر
🙂 دست باز تر اما پر و بال بسته تر و نگاه های خسته تر!
خدا عاقبتمونو به خیر کنه…