انرژی گنج عظیمیه که بچهها دارن و قدرشو نمیدونن. بزرگترها هم از دست دادنش و حسرتشو میخورن.
بچهها قدرشو نمیدونن و انرژی نوجوونی رو هرجایی و هرجوری – و اکثر وقت ها هم غلط – صرف میکنن. ( نمونهی بارز و شایعش گیمنت! )
بزرگترها هم فقط حسرت میخورن و سعی نمیکنن تو انرژی بچهها سهیم بشن و هدایتش کنن تا فردا روز، بچههای امروز حسرت نخورن. شاید هم بخوان این کار رو بکنن اما زبون بچه ها رو نمیدونن.
معلمی که فقط درس و کلاس نیست. معلم زبانشناس باید باشه، پدر باشه، دوست باشه، روانشناس و پیشگو و سنگ صبور باشه، تازه این همهی معلمی نیست. معلمی که تعریف شدنی نیست.
دانشآموزی هم فقط درس خوندن و سر کلاس رفتن نیست. دانشآموز … ( اینو دیگه من نمینویسم. خودتون وظایف دانشآموز رو بگید )
دورانی به نام مدرسه