یک فاجعه‌ی ساده

اتفاقي
كه نبايد مي‌افتاد، افتاد. . . ما هم فقط تماشا كرديم و بس. در مدرسه همه بايد با
هم همكاري كنند تا كار خوبي انجام شود يا اتفاق بدي نيفتد. وقتي مشكلي را همه
مي‌دانند و مي‌بينند و كسي كاري نمي‌كند، چه بايد كرد؟

وقتي بود
و نبود ما فرقي با هم ندارد؛ بودن بهتر است يا نبودن ؟!

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

7 دیدگاه دربارهٔ «یک فاجعه‌ی ساده»

  1. سلام.
    من هم می گم بودن.
    نبودن که تکلیفش معلوم است: پاک کردن صورت مسأله.
    اما بودن هیچ وقت بی فایده نیست، چون زندگی خطی نیست که به این راحتی بتونی از اولش آخرش رو فهمید. خیلی از تغییرات دفعه ای اتفاق می افتد.
    کاش می توانستیم با یه آدم اخلاقی مرتبط شویم.
    یا علی

  2. سلام.
    یه رفیقی داریم که مدتی معلم آزمایشگاه شده بود. به همین طریق رابطۀ محدود و عمیقی با چند تا دانش آموز پیدا کرد. یه مدت کارش شده بود سریش آقا مجتبی شدن. هر وقت گیر می کرد می رفت دفتر حاج آقا.
    یا علی

  3. راستش … اگر کلمه مدرسه را از متن شما بردارم … چه میشود ؟ …
    نگاه کنید :
    اتفاقي كه نبايد مي‌افتاد، افتاد. . . ما هم فقط تماشا كرديم و بس. در دوران های اردوی جهادی همه بايد با هم همكاري كنند تا كار خوبي انجام شود يا اتفاق بدي نيفتد. وقتي مشكلي را همه مي‌دانند و مي‌بينند و كسي كاري نمي‌كند، چه بايد كرد؟
    وقتي بود و نبود ما فرقي با هم ندارد؛ بودن بهتر است يا نبودن ؟!
    امسال به نظر همه روزه سکوت گرفته اند … کسی نمیآید جلسه ای بگذارد .. نقدی بکند . گپی بزند …

  4. سلام
    من كاره اي نيستم كه جهادي طبس و آموزشي را تعطيل بكنم. جناب نعمت فرموده بودند اگر برويم به احتمال زياد ارديبهشت مي رويم و من هم ديدم خبري نشد حدس زدم كه موضوع منتفي شده باشد. و گرنه من كاره اي نيستم. نمي دانم چرا اين چند وقت همه از دست من عصباني هستند!
    حتي شما!

پیمایش به بالا