عدالت یعنی این‌که وقتی آتشی درست می‌شود، تر و خشک با هم بسوزند.
این را وقتی فهمیدم که دیدم شورا هم در تصمیماتش از این اصل اصیل استفاده می‌کند.
اگر هم خوب فکر کنی به درستیش پی می‌بری. اصلا مگر ما در این عمر کوتاه‌مان چقدر وقت داریم که سعی کنیم وقتی آتش راه‌می‌اندازیم، تحقیق کنیم و ببینیم تر کدام است و خشک کدام. چون وقت نداریم و احتمالا حسش هم نیست! بگذار همه بسوزند. به زور هم که شده نمی‌گذاریم به کسی بربخورد.
خسته شدم از بس ادبی شد؛ امیدوارم کسی به دل نگیره. اما این واقعیتی است که در روابط انسانی! زیاد می‌بینیم. آقا محمد هم یادش باشه، یه نمونه‌اش رو تجربه کرده. خیلی وقت‌ها ما تصمیم می‌گیریم. اگه تصمیم برای خودمون باشه که به خودمون مربوطه! اما اگه تصمیم‌مون در مورد دارزدن یه عده باشه که بقیه عبرت بگیرن خیلی فرق می‌کنه. اصل کار خیلی خوبه. چون بالاخره عبرت باید باشه! اما این‌که اون گروهی که قراره آویزون بشن از دروازه‌ی شهر، بی‌گناه باشن یا گناهکار تحقیق می‌خواد. نمی‌شه که حسی تصمیم گرفت. بدون دادستان و وکیل مدافع و …
سعی کنیم تو تصمیمات‌مون مرتکب این غلط‌ها* نشویم. اگر هم شدیم می‌تونیم سعی کنیم بیشتر در مورد تصمیمات بعدی فکر کنیم. مخصوصا جوون‌ها که وقت بیشتری دارند و بیشتر در روابط انسانی مهارت دارند.
* غلط ها: کارهای اشتباه. لطفا به هیچ‌وجه سوء برداشت نکنید!

کاش روزی عدالت هم رسوا می شد …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *