۱-
علی و
سجاد و
حاج امینی صبح رفتن حج.
۲- یه عده از حج برگشتن! بعد صداش درمیاد !
۳- میدان ژاله، شد میدان شهدا. اما ما سعی نمی کنیم تاریخ بدانیم. فردا میلاد امام
زمان است. . .
۴- امشب جشن ازدواج «
سید از ول شدگان » است!
۵- نمایشگاه مؤسسات و تجهیزات آموزشی (PETEX
۲۰۰۶) هم عوالمی دارد؛ برنامه ریزی و مدیریت و فرم پر کردن . . .
۶- یه مدرک بزرگ در تأیید صداقت بچه های کد دو :
۷- از درد سخن گفتن و از درد شنیدن
با مردم بی درد، ندانی که چه دردی است
۸-
دکتر محسن هم با این فرم هاش ما را کشت!
۹-
مجید یادگاری ها را آورد. یادش به خیر . . . !
۱۰-
« دایره » هم راه اندازی شد. اولین مطلبش هم . . .
فرصت ها مثل ابر می
گذرند. این جمله اولین بار در دفترچه ی پایگاه تابستانی مدرسه به چشمم خورد. آن
روزها حس خاصی در مورد این جمله و بقیه ی جمله ها نداشتم. برایم مهم نبود تابستان
چگونه خواهد گذشت، چون به هر حال تابستان دیگری در راه بود.
امروز اما دید دیگری به
زندگی دارم. لحظه لحظه ی امروز برایم مهم است. مشکلات را باید با تدبیر حل کرد. از
تجربیات دیگران باید به شدت استفاده کرد و این راهی جز مصاحبت با بزرگان ندارد.
برای همین سعی می کنم از فرصتی تا سربازی دارم برای افزودن تجربیات تربیتی استفاده
کنم. راهش هم دیدن کار انسان های با تجربه است.
امروز خوب می فهمم که «
فرصت ها را غنیمت شمارید که مانند ابرها می گذرند » یک زندگی حرف دارد برای گفتن.
هرچند ما قدر احادیث را ندانیم.
یا علی
سلام
ممنون می شم اگه یه سر بزنی و کمکم کنی.
یا علی مددی
این همه خبر بوده و من از همش بی خبر…
سلام. ممنون از لطف شما.
چه تواشیح زیبایی….
یا ابا صالح مدد
سلام جای بدی نیستم
جاتون خالی
عکسها رو که ندادین
سلام
بله
ببخشید
مطلبتونو الان خوندم
مبارکه
ما رو که دعوت نکردن
تو هم شدی پاپاراتزی!
سلام . عروسی ول شدگان هم مبارک . از قول ما تبریک بگین … یا علی