اردو

شهادت جوان الائمه

به عنوان اولین تجربه ی اردویی با بچه های حسان، به یاری خداوند و عنایت جوادالائمه، در حرم با صفای امام رئوف عزادار فرزند جوان شان هستیم.

اردویی غریب به یاد سال های گرم بشاگرد . . .

 

شیار ۱۴۳

فیلم زیبایی است این « شیار ۱۴۳ » اسم زیبایی هم دارد. شاید اگر هر اسم دیگری داشت، حقیر بود برای محتوای فیلم. اما نکته ای دارد این طور فیلم ها؛ این فیلم ها پیش نیاز دارد. اگر بخواهی ببینی و سر در بیاوری، باید قبلش « بوسیدن روی ماه » را دیده باشی. قبل تر هفته شهدایی چیزی دیده باشی. قبلش « نیمه پنهان ماه » خوانده باشی. قبلش از کنار قفسه ای که « فرهنگ جبهه » در آن است رد شده باشی. اول از همه هم در « رهروان » بوده باشی و غروب روز آخر در شلمچه نفهمیده باشی که چرا دلت داغ می شود و چشمت بارانی. همه ی پیش نیازها برای این است که بعد تر که زمان گذشت، شاید در سالن سینما بفهمی که ماجرا چه بوده …

meraj

حالا ما پیش نیاز ها را از اولینش حذف کرده ایم و تعجب می کنیم که چرا نتیجه آن طور که باید نبود. یادمان رفته پیش نیازها را رعایت کنیم. اصلا همه یادشان رفته. خود بسیج هم یادش رفته که انقلاب « همین طوری یهویی » انقلاب نشد و فکر و زحمت و خون پشتش بود و هست و باید باشد.

عافیت

دردم از یار است و درمان نیز هم …

سهم بیماری پاییزی امسالم که هر سال با آغاز آلودگی هوا دچارش می شوم، تعجب برانگیز بود و حسابی در روزگارم تأثیرگذار.

اول که یک جورهایی اردوی یزد رفتنم را تعطیل کرد. بعد هم در صبح روز حرکت اردوی مشهد، دو دلم کرد که بمانم و پی علاج بروم یا همراه اردو باشم که دومی را انتخاب کردم و خیراتی داشت در عین سختی. حالا هم که پس از دو هفته از شروع بیماری، تشدید شده و به لطف بی دقتی پزشکان در مداوا، درد روی درد انباشته شده و چشم و گوش و حلق و بینی را درگیر عفونت کرده است. شاید اگر پزشک عزیز به اندازه ی وسعت درد، درمان می کرد؛ حالا دوباره مریضی باز نمی گشت و مجبورم نمی کرد در دو روز چهار بار پنیسیلین بخورم و باز هم اثر نکند.

اما از همه سخت تر، دوری از مدرسه است و خانه نشینی که تبعاتش را تا هفته ها باید جبران کنم. ترجیح دادم بمانم خانه تا حضورم کسی دیگر را به این درد دچار نکند.

شکر خدا که باز قدر سلامت دانستم. مدتی بود خیلی عافیت طلب شده بودم و عاصی.

وَإِذَا مَرِ‌ضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ ﴿٨٠

غفلت از اصول جهادی

هفته ی قبل، پس از وقفه ای 12 ساله، دوباره مهمان اردوی جهادی دانش آموزان دبیرستان مفید بودم. جهادی که پایه ی فکری و الگوی مسافرت جهادی فارغ التحصیلان مفید است و بسیاری از جهادی هایی که می شناسیم و نمی شناسیم، ریشه در این دو حرکت جهادی دارد. بعد از شرکت در جهادی نوروز 92 فارغ التحصیلان و مشاهده ی انحرافات اساسی در حرکت جهادی فارغ التحصیلان، برایم سؤال شده بود که چرا فقط در چند سال، این همه مشکل ریز و درشت برای جهادی فارغ التحصیلان پیش آمده است. شاید یکی از انگیزه هایم برای قبول مسؤولیت معلم راهنمایی، مشکلات عجیبی بود که در ستون های اصلی مفید رخنه کرده است. ستون هایی که سال هاست مزیت نسبی مدرسه است در رقابت با مدارس عجیب و غریب تهران.

برخی از مشکلات جهادی فارغ التحصیلان، ضعف شدید فکری و سر در گمی شدید در یافتن هدف حرکت جهادی، ضعف مدیریت (منابع / بحران ) مسؤولان مسافرت، سیاست زدگی افراطی در تصمیمات، گرایش به کارهای سطحی و مقطعی و وابستگی به تحلیل های سطحی در تشخیص محرومیت و مشکلات منطقه است.

با دقت در تغییراتی که اردوی جهادی دانش آموزی مدرسه داشته است، واضح است که متأسفانه با اتکای بیش از حد به غروری کاذب و افتخار به پوسته ای از حرکت جهادی، برگزار کنندگان اردو، به مرور هسته ی خود را تضعیف کرده اند و دلیل این مدعا نیز در روحیات و روال های جاری در سفر فارغ التحصیلان پر رنگ تر می شود.

. . .

غفلت از جهادی

سال هاست که حرکت های جهادی در کشور شکل گرفته است و امروز، به همت گروه های بی شمار دانشجویی و بسیج سازندگی، در کنار مناطق توریستی و مسافر پذیر، مناطق جهادی پذیر زیادی هم وجود دارد که بعضی از آن ها در هر سال میزبان چند گروه جهادی هستند. اما کمتر اتفاق میفتد که شاهد سفر گروه هایی باشیم که جهادی را ارتقا داده باشند و با اهدافی فراتر از ساخت و ساز و کمک مالی، مدتی را میهمان روستا باشند.

جهادی فارغ التحصیلان مفید هم با اینکه پر سابقه ترین جهادی است و از سال ها قبل در تمام جهات کشور فعالیت داشته، اما در خوش بینانه ترین حالت، می توان گفت تا حدودی شکل سنتی خود را حفظ کرده است.

در این چند سال، ورود فارغ التحصیلانی که در دوران تحصیل خود جهادی فانتزی را تجربه کرده اند، زنگ خطری است برای حفظ اهداف و روحیات جهادی. متأسفانه این نقطه ضعف، باعث شده تا جهادی مفید، بسیار کمتراز قبل، توانایی انعطاف جمعی برای مفید بودن در منطقه را داشته باشد و تصمیماتی که در مورد نحوه کار در منطقه گرفته می شود، بیشتر متمایل به اهداف و ذهنیات شخصی و جمعی است تا اینکه متأثر از صلاح منطقه و متناسب با فرهنگ آنان باشد. متأسفانه به دلیل سیاست زدگی، مراجعی که در منطقه با آنان هماهنگی صورت می گیرد نیز بسیار محدود شده است و حتی منابع مالی نیز دسته بندی می شود و از تمام ظرفیت کمک به منطقه استفاده نمی شود.. همین مسأله باعث می شود که کارهای اجرایی معطل افرادی شود که مسؤولیت های محدودی دارند و در مواقع حساس، نمی توان روی آن ها حسابی باز کرد.

امیدوارم روند این ضعف جدی، معکوس شود و شاهد جهادی هایی باشیم که روز به روز در جهت اهداف اصلی جهادی پیش برود و از بحران هایی که منجر به ناکارآمدی و تعطیلی می گردد، به سرعت دور شود …

آزمونی در پس آزمون ورودی

« اشغال؛ تصویر سیزدهمِ » روایتِ نزدیکِ روایتِ فتح را بارها و بارها و بارها و بارها در اردوی جنوب برای بچه ها خوانده ام. گاه با صدای گرفته از داد و بیدادهای اردو، همیشه با فریادی که بر غرش اتوبوس 302 غلبه کند، گاه با بغض و همیشه با حسرت. تصاویری دارد از مقاومتی غیر قابل تصور. نمی دانم بچه هایی که اصرار می کنند به اتوبوس شان بروم و برای شان این کتاب را بخوانم، می توانند تصور کنند در شهری که موزه اش را می بینیم، در مسجد جامعش نماز می خوانیم و از کنار دیوارهای گلوله خورده اش رد می شویم، روزی جنگی بوده یا نه؟ اصلا تا به حال کنار توپی که شلیک می کند ایستاده اند که ببینند چه آوای هولناکی دارد و بعد سعی کنند تصور کنند اگر این گلوله کنارشان منفجر شود چه صدایی دارد؟

پیمایش به بالا