در این سال های زشت و زیبا، در معرض خیلی از شراکت ها و کارهای گروهی بوده ام و آغاز و پایان خیلی هایش را درک کرده ام. نمی دانم چرا خیلی از آن هایی که افرادش مذهبی هستند، دیر
خداحافظ حسان!

در این سال های زشت و زیبا، در معرض خیلی از شراکت ها و کارهای گروهی بوده ام و آغاز و پایان خیلی هایش را درک کرده ام. نمی دانم چرا خیلی از آن هایی که افرادش مذهبی هستند، دیر
حسان مدرسه ی خاصی است. هم از نظر ماهیت و ذات، هم ترکیب و جمع کارکنان، هم دانش آموزان و هم ساختار مالی اداری. همین خاص بودن ها باعث شده حسان با همه ی مدارس معمولی و خیریه متفاوت باشد.
یادم می آید وقتی اردوی رهروان مفید برگزار می شد، وقتی هفته بزرگداشت شهدا برگزار می شد، وقتی برای روایت فتح مصاحبه می کردم، وقتی بچه ها را یک ساعت آماده کردم برای بازدید از باغ موزه دفاع مقدس، جزو
با اینکه همیشه در فضای رایانه و رسانه بوده ام و این ها یکی از بازی و سرگرمی ام بوده اند، اما به لطف خدا هیچ وقت محتاجش نبوده ام و در حد بازی و سرگرمی مانده اند و حتی
موقوفه ی فرهنگی آموزشی حسان، ۳ سال است در زمینی به مساحت بیش از یک هکتار در شهرستان پاکدشت استان تهران تأسیس شده است و امسال شعبه دوم این مجموعه در شهر آبادان راه اندازی شد. حسان در سال تحصیلی
هر چند لایق نبودم و نیستم، اما انگار حسرت سال ها دور ماندن از سفرهای جهادی و خدمت به محرومان، کاری کرد که شب قدر امسال، برایم شبی به یاد ماندنی و تأثیرگذار باشد و مقدمه ای شود که محل
به عنوان اولین تجربه ی اردویی با بچه های حسان، به یاری خداوند و عنایت جوادالائمه، در حرم با صفای امام رئوف عزادار فرزند جوان شان هستیم. اردویی غریب به یاد سال های گرم بشاگرد . . .