سالن تاریکِ تاریک است. اما نه ظلمانیتر از من. سایهی قلم از قلم جلوتر میرود. اما بیکلام. بیکلامتر از آنکه بتوانی حرفهایش را بخوانی. اما خود قلم حرفش را با صدای بلند فریاد میکند.
نور میرود و میآید. اما سایهی قلم همیشه هست. اطرافیانش محو میشوند و بازمیگردند. «مرگِ سایه» تنها «عدم قلم» است و با عدم قلم حرفها معنایی ندارند تا بگوییم یا نگوییم؛ تا بنویسیم یا ننویسیم. اصلا وقتی حرفها معنایی ندارند چه باشند چه نباشند! …
سلمان – یکی از هفتههای شهدا
قلم ها …