بعدازظهری ابری در روستای بلبل‌آباد بشاگرد

شاید قفس
توانایی نگهداشتن پرنده را داشته باشد. اما انسان در قفس ماندنی نیست. حتی اگر قفسی
بزرگ به نام « شهر » او را دربرگیرد.

نوشتن از رهایی و آسایشِ دو ماه زندگی و تدریس
در روستایی دورمانده فایده‌ای ندارد. آزادی گفتنی نیست؛ شنیدن‌اش هم دردی دوا
نمی‌کند. باید آزادی را لمس کنی تا از زندگی
تکراری و پرتجمل شهر فراری شوی. برای همین است که در این شش ماهی که مسافر بشاگردیم، هیچ مطلبی از « دیار مؤمنان خدایی » ننوشته‌ام.

باز هم ننویسم بهتر است .
. . بعضی مفاهیم را باید بی‌مقدمه و بی‌واسطه تجربه کرد. تجربه‌اش هزینه‌ای ندارد؛
فقط باید دل بکنی و قصد هجرت کنی. هجرت از خود به دیار خدا . . .

لذتِ هجرت

2 نظر در مورد “لذتِ هجرت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *