انتظارات

این نزدیک به یک ماهی که باقی مانده تا آن اتفاق، هفته ها و روزهای سختی دارد. این روزها وقت نداشتن بلای جان کارهایم شده است. مخصوصا با این فشار کاری جابجایی اتاق پرورشی که ذاتاً اتفاق مبارکی است، اما روندی دردناک و سخت دارد. گاهی می مانم از این همه انتظاری که از من هست و من اولین و مهمترین شرط پاسخگویی اش را ندارم؛ « وقت »

امیدوارم راه هایی که گه گاه پیش پایم گذاشته می شود، به نتایج خوبی برسد و سال بعد گشایش هایی اتفاق بیفتد که به شرایطی دلپذیر تر و نزدیک تر به تدریس برسد. شرایطی که تا امروز نخواستم با مشغله های اجراییات فرهنگی عوضش کنم.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا