جمعه ۹ دی ۱۳۸۴
بعضی شیرینی ها خیلی زود توی زندگی حل می شه. بعضی شیرینی ها این قدر شیرینه که همیشه تو ذهن آدم می مونه.
بعضی تلخی ها سریع تر از حد تصور از بین می ره. بعضی تلخی ها هم مزه اش همیشه رو زبون آدم می مونه.
بعضی غم ها زود رنگ می بازه. بعضی غم ها اما کمر آدم رو می شکنه.
بعضی وقایع، چه خوب چه بد؛ همیشه تو ذهن آدم می مونه.
مراسم تشییع و تدفین « سید »، تلخ و شیرین و غم انگیز و به یاد ماندنی بود. همه از نوع دومش. با تمام مراسم های دنیا فرق داشت.
امروز مراسم تدفین سیدی دیگر بود. خدا رحمتش کند و به فرزندانش صبر دهد. سر مزار سید هم رفتیم. خانواده اش هم بودند. پدر سید را که می بینم صبر را درک می کنم.
ای منتظر غمگین مشو، قدری تحمل بیشتر
گردی به پاشد در افق، گویی سواری می رسد
از ۲۳۱ تا ۲۱۶
سلام.
به واقع چنین است که گویی.
اما به نظر من نیش از دوست هرگز از یاد نرود.
خدا خیرت دهد که آمدی. تسکین درد رفیق دادی.
راستی …
به سید ها بگو یه صدقه برای خودشان بگذارند کنار.
دیروز برای من روز خوبی بود . هر چند اشک آور و غمناک بود ولی احساس خوبی داشتم . راستی پیشنهاد خوبی دادی . یه قطعه واسه مفیدی ها بگیریم . یه هاست توی بهشت زهرا . دومینش هم ارزون تموم میشه !!
سلام. هر که در این بزم مقرب تر است…
خدا به صاحبان غم، صبر و به همه عبرت بدهد… یا حق
چی بگم… گرچه صد منزل فراق افتد میان ما و دوست/همچنانش در میان جان شیرن منزل است. یا حق
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود
…
خدا ایشان را بیامرزد و روحشان را با جد بزرگوارمان محشور گرداند …
التماس دعا
بسم الله . این کارها رو می کنی که مرض مفید من عود می کنه و من یاد مفید می افتم .