چهار سال سکوت در حالی که اختیار و امکان تأثیرگذاری داشته اند تا قانون خلاف علاقه شان را تغییر دهند، اصلا برایم قابل درک نیست . . . تعجب می کنم که بعضی ها چقدر خزنده اند و فرصت طلب.

بیچاره مدیری که معاونش اینطور خزنده باشد. بیچاره تر کارمندی که معاون مدیرش، در عمل طوری رفتار کند که انگار مدیر را غاصب قدرت محتمل روزهای از دست رفته ی تعیین مدیریت بداند . . .

همه ی اینها وقتی زجرآورتر می شود که مدیر و معاون و کارمند و من، محیط کارمان فقط مدرسه ای کوچک باشد !

رو راستیت
برچسب گذاری شده در:     

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *