تفأل

بهار و گل طرب‌انگيز گشت و توبه‌شكن
به شادي رخ گل بيخ غم ز دل بر كن
رسيد باد صبا غنچه در هواداري
ز خود برون شد و برخود دريد پيراهن
طريق صدق بياموز از آب صافي دل
به راستي طلب آزادگي ز سرو چمن
ز دستبرد صبا گرد گل كُلاله نگر
شكنج گيسوي سنبل ببين به روي سمن
عروس غنچه رسيد از حرم به طالع سعد
معاينه دل و دين مي‌برد به وجه حَسَن
صفير بلبل شوريده و نفير هزار
براي وصل گل آمد برون ز بيت حَزَن
حديث صحبت خوبان و جام باده بگو
به قول حافظ و فتوي پير صاحب فن

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

3 دیدگاه دربارهٔ «تفأل»

پیمایش به بالا