منزلی که توش بزرگ شدم و هزار تا خاطره ی کوچک و بزرگ و تلخ و شیرین دارم، شده حسینیه … خوشحالم که به خاطر دو زار پول خرابش نکردن عاقبت برچسب گذاری شده در: خاطرات
قاضی۱۷ اسفند ۱۳۸۸ در ۴:۲۴ ب٫ظلینک ثابت خدا رو شکر بالا خره یه مطلبی زده شد اینجا،یه ماه متروکه شده بود،البته بعد از این یه ماه به همین مطالب کوچیکم راضییم! پاسخ
قاضی۱۹ اسفند ۱۳۸۸ در ۷:۵۴ ب٫ظلینک ثابت بابا کجا دونه دونه داریم وبلاگ نویس میشیم؟من ۴ سال بود عاشقان موسیقیو داشتم!منتها شما گفتید وبلاگ جدید بزنید،منم دلم لک زده بود واسه یه وبلاگ اینطوری که اینو شروع کردم،اولش مصطفی هم با من بود که دیگه از من جدا شد پاسخ
خدا رو شکر بالا خره یه مطلبی زده شد اینجا،یه ماه متروکه شده بود،البته بعد از این یه ماه به همین مطالب کوچیکم راضییم!
نظر لطف شماست.از خوشحالی شما خشنودیم بسیار!!
بابا کجا دونه دونه داریم وبلاگ نویس میشیم؟من ۴ سال بود عاشقان موسیقیو داشتم!منتها شما گفتید وبلاگ جدید بزنید،منم دلم لک زده بود واسه یه وبلاگ اینطوری که اینو شروع کردم،اولش مصطفی هم با من بود که دیگه از من جدا شد
سلام
انشالله خونه دلمون رو هم برای دوزار پول خراب نکنن
خدا رو شکر،این قالب عوض شد!واسه من که خوابید!