… رجب … شعبان … رمضان.
تا حالا ۲۲ بار این سکوی پرتاب به بینهایت رو پشت سر گذاشتم و هر بار به دلیلی با مغز رفتهام تو زمین سخت و سنگلاخ حیرت و حسرت.
بعضی وقتها اینقدر حواسم به روزه گرفتن و ختم قرآن بوده که تا به خودم بیام، زیر پام خالی شده و خودمو آخر سکو پیدا کردم و …
خیلی وقتا شده که آرزو کردم کاش عید یه روز دیرتر میومد و میشد یه روز دیگه اوج گرفت. یا شب قدر اینقدر طولانی میشد که …
اما همیشه ماه رمضان اومده و رفته و هر بار به دلیلی …
این ماه ها طولشون ثابته. یک ماه رجب؛ یک ماه شعبان و یک ماه هم ماه رمضان. اما تا دلت بخواد عرضشون نامحدوده. دیگه هنر ماست که از این سکوی پرتاب صاف و بی دردسر بریم بالا – که احتمالا بیشتر خستگی یادمون میمونه تا لذت – یا اینکه برای بالارفتن بیشتر از عرض استفاده کنیم و با لذت این ماه ها رو درک کنیم.
ماه رجب گذشت. ماه شعبان هم با اعیاد مبارکش پیش رومونه. دعا کنیم که از ماه خدا غافل نمونیم.
التماس دعا
یادداشت قدیم