هر گاه سعی می کنیم چیزی را زودتر از موعد طبیعی به کودکان بیاموزیم، آنها را از کشف دوباره آن به وسیله خودشان باز داشته ایم. اگر به کودکان اجازه دهیم که برای کشف یک مطلب سه روز وقت صرف کنند به سرعت رشد فکری آنها بیشتر کمک کرده ایم تا اینکه همان مطلب را در مدت سه دقیقه به آنها یاد بدهیم. این سرعت شتابنده برای انتقال مطالب و تزریق سریع دانش به کودک نه تنها به یادگیری معنی دار و تربیت درونی او کمکی نمی کند، بلکه خود موجب کندی و یا حتی توقف و رکود نیز می گردد. بعضی از مربیان و معلمان قصد دارند که در زمانی کوتاه و با شتابی کودکانه، دانش آموزان خود را با هر قیمتی به سرمنزل مقصودی که در ذهن خود دارند برسانند. بدون اینکه فرصت کشف و استنباط توسط دانش آموزان فراهم گردد. اگر پیام های تربیتی با سرعت و تعجیل و بدون در نظر گرفتن فرصت درونی سازی از جانب کودک، به طور دفعی و ناگهانی و از طریق روش های مستقیم و دیکته شده صورت گیرد (هر چند ظاهراً یک انتقال صوری با سرعت انجام گرفته است) اثر پایدار و ماندنی نخواهد داشت. معلم باید به جای سرعت بخشیدن به مراحل رشد و آموزش، نقش تحریک کننده ی این انگیزه طبیعی را داشته باشد. حال آنکه اکثر آموزش ها و روش های تربیتی نقش خاموش کننده ی نیروی کنجکاوی را دارد و خود مانع بالندگی و خلاقیت درون زای دانش آموزان می گردد.
در تعلیم و تربیت فعال، طرح موقعیت های مبهم انجام می شود. هر قدر این موقعیت ها جذاب تر و مبهم تر باشد، نیروی کنجکاوی کودک فعال تر و شدیدتر می شود. هنر یک معلم، ارائه ی پاسخ ها نیست بلکه طرح سوال های چالش انگیز و شوق آور است. به هر حال تعلیم و تربیت را باید از آموزش های مستقیم و یاد دادن های یکسویه که آن را به ماشین انتقال اطلاعات و معلومات به دانش آموزان تبدیل کرده است، نجات داد و نظام تعلیم و تربیت را بر این اساس دگرگون کرد تا استقرار عادلانه عناصر و ساختار آن امکان پذیر گردد. اگر گفته می شود: تربیت کردن، آموزش دادن نیست به این معناست که تفاوت بین اکتساب اطلاعات علمی را با کشف داده های علمی به خوبی روشن سازیم. زیرا در فرایند کشف بیش از آن که به معلوم ها بیندیشیم به مجهول ها توجه داریم در حالی که در جریان تعلیم و تربیت کنونی معلمان سخت تلاش می کنند آنچه را که می دانند به دیگران بیاموزند. اما برای بحث درباره ی مجهولات خود علاقه و مجال ندارند و نتیجه این شده است که همه ی ما آنچه دیگران کشف کرده اند وقوف کامل داریم اما درباره ی چیزهایی که دیگران کشف نکرده اند و ممکن است کشف آنها بسیار هم مطلوب باشد یا هیچ نمی گوییم و یا بسیار کم بحث می کنیم.