بالاخره هفته شهدا هم تموم شد … !

« گرگ اومده، گرگ! زود باشید درها را ببندید. جلوش وایسید. » داد زدم اما کسی نشنید. بلندتر گفتم اما کسی نشنید. شاید هم شنید. اما کسی جرأت داره بره جلوی گرگ وایسه؟ دستم را سپر حمله‌ی گرگ کردم. دستم

بوی شهادت می آمد از آنجا …

بوی پیراهن یوسف هر بار صحبت جدیدی با من دارد. همیشه با شنیدن بوی پیراهن یوسف به یاد شهدا می‌افتم و امروز اولین شهید، شهید همت است که وارد ذهنم می‌شود. همت با همت بلندش به بلندای آسمان پرواز کرد