بچه مسلمان باید در هر دوره ای تکلیف خودش را بشناسد و با ولایت پذیری، برای خدا در یاری دین بکوشد. واضح است که شناخت تکلیف مقدمه ای است برای انجام بی نقص آن.
اما در عصر اطلاعات و درگیری با مشکلات دین داری امروزی، تکلیف چیست؟
در روزهایی که جامعه در اسارت شبکه های خبری و اجتماعی و دروغ پردازی و هوچی گری غوطه می خورد، تکلیف چیست؟
در شرایطی که کودکان ما با تعلیمات دین گریزان شبکه های اجتماعی و سبک زندگی غربی و بی بند و بار ماهواره ها پا به نوجوانی و جوانی می گذارند و حتی ساده ترین مباحث دینی را نشنیده اند، تکلیف چیست؟
این روزها که در خلأ فرهنگی اعتقادی، سؤالات معمولی جوانان که با چند دقیقه صحبت حل می شود، با مغالطات مغرضان ضد انقلاب که حتی در مدارس نیز نفوذ کرده اند به عناد و شورش تبدیل می شود، تکلیف چیست؟
تکلیف ما چیست در رویارویی با رسانه ها و شبکه های اجتماعی و نرم افزارهای پیامرسانی؟ آیا باید به بهانه ی خطرناک بودن و رسمی نبودن و غیر مجاز بودن و متعلق به دشمن بودن، کنار بکشیم و نسل مان را با فرهنگ و آموزه های دیگران تنها بگذاریم تا نیروی انسانی فعال و پر انرژی دشمن شوند یا باید فعال وارد میدان شویم و با تولید محتوای ایرانی اسلامی در رسانه ها و شبکه های اجتماعی، از ابزارهای دشمن بر علیه خودش بهره بگیریم و از این فرصت اطلاع رسانی و نشر سریع و فراگیر، برای ترویج فرهنگ پاک و مقدس اسلامی استفاده کنیم؟
من راه دوم را انتخاب می کنم مگر در مواردی که رهبر ورود به میدانی را منع کرده باشد. انتخاب این راه را به همه ی دوستان نیز پیشنهاد می کنم. به نظر حقیر، در دست گرفتن مسؤولیت ها و صرف حداکثر انرژی ممکن و دوری از تنبلی و سستی در تولید محتوا، مهم ترین تکلیف مایی است که معتقدیم آموزه های دینی داریم. اگر این آموزه های دینی حالا که مقدمات حکومت اسلامی فراهم شده است به داد دین و دنیای مان نرسد، به خوارج شبیه می شویم که از دین فقط فرد را می دیدند و ولی را در حکومت اسلامی یاری نکردند.
آیا ما این قدر جوان مؤمن و متعهد نداریم که بتوانند با کار تشکیلاتی و رهبری واحد، ده ها روزنامه حق گرا و رسانه های افق مانند و محتواهای وزین و زیبا برای پر کردن شبکه های اجتماعی تولید کنند؟
این تنبلی و راحتی خیال و گول امنیت و آسایش امروز را خوردن، باعث شده فعالیت های معلمان و نویسنده ها و خبرسازان (دروغ پردازان) و قلم به دستان اطراف مان را نبینیم و نشناسیم. گاهی هم که شناخته ایم برخورد چکشی مان آب به آسیاب شان ریخته است. کاش دشمن را بهتر بشناسیم و با قوت کار و انرژی و تحمل بیشتر، کار قوی تری ارائه کنیم تا با شایستگی قله های حساس را در اختیار بگیریم.