ماه مبارک رمضان که می رسد، فاصله ی زمین و آسمان کم می شود. این قدر که شیطان بین تو و آسمان جا نمی شود که بخواهد مانع رسیدن ت باشد.
ماه مبارک رمضان که می رسد اما، – خودم را عرض می کنم – باز هم در گیر و دار غفلت؛ یا سرگرم گلایه از گرمای تابستان و روزه ی سخت این سال ها، یا دنبال راهکار فرار از روزه با سفر، یا مشغول چانه زنی بر سر رسمی کردن کاهش ساعت کاری خواه با تأخیر در ورود خواه با تعجیل در خروج، یا در فکر مهمانی های پر خرج و زرق و برق و کی برویم افطار بخوریم و کی دعوت کنیم بیایند افطاری …
کاش توفیق شود کسر ساعت کاری مان فقط به خواب – که در این ماه فضیلت هم دارد – نگذرد و سعادت شرکت در مجالس مذهبی نصیب مان شود. فیضی که در طول سال به واسطه ی مشغله و کار و خستگی از آن بی نصیب می مانیم …
اگر غفلت کنیم، به چشم بر هم زدنی، این اولین روز ماه مبارک، به سرعت آخرین روز ماه مبارک شده است و شادی عید طاعت مان با حسرت غفلت و از دست رفتن فرصت تلخ خواهد شد.
ان شاءالله که توفیق یارمان باشد