رمضان

راه نزدیک

ماه مبارک رمضان که می رسد، فاصله ی زمین و آسمان کم می شود. این قدر که شیطان بین تو و آسمان جا نمی شود که بخواهد مانع رسیدن ت باشد.

ماه مبارک رمضان که می رسد اما، – خودم را عرض می کنم – باز هم در گیر و دار غفلت؛ یا سرگرم گلایه از گرمای تابستان و روزه ی سخت این سال ها، یا دنبال راهکار فرار از روزه با سفر، یا مشغول چانه زنی بر سر رسمی کردن کاهش ساعت کاری خواه با تأخیر در ورود خواه با تعجیل در خروج، یا در فکر مهمانی های پر خرج و زرق و برق و کی برویم افطار بخوریم و کی دعوت کنیم بیایند افطاری …

کاش توفیق شود کسر ساعت کاری مان فقط به خواب – که در این ماه فضیلت هم دارد – نگذرد و سعادت شرکت در مجالس مذهبی نصیب مان شود. فیضی که در طول سال به واسطه ی مشغله و کار و خستگی از آن بی نصیب می مانیم …

اگر غفلت کنیم، به چشم بر هم زدنی، این اولین روز ماه مبارک، به سرعت آخرین روز ماه مبارک شده است و شادی عید طاعت مان با حسرت غفلت و از دست رفتن فرصت تلخ خواهد شد.

ان شاءالله که توفیق یارمان باشد

السلام ای ماه خدا

سلام بر تو اي بزرگ‏ترين ماه خدا و اي عيد عاشقان حق.
سلام بر تو اي كريم‏ترين هم‌نشين از ميان اوقات! و اي بهترين ماه در روزها و ساعات.
سلام بر تو اي ماهي كه در طي تو برآورده شدن آمال نزديك گشته، و اعمال در آن پخش و فراوان است.
سلام بر تو اي هم‌نفسي كه قدر و منزلتت بزرگ و فقدانت بسيار دردناك است! و اي مايه اميدي كه دوري‌ات رنج‏آور است.
سلام بر تو اي هم‌دمي كه چون رو كني، ما را مونس شادكننده‏اي و چون سپري شوي، وحشت‏آور و دردناكي.
سلام بر تو اي هم‌سايه‏اي كه دل‌ها نزد تو نرم شد و گناهان در تو نقصان گرفت.
سلام بر تو اي ياوري كه ما را در مبارزه با شيطان ياري دادي و اي مصاحبي كه راه‌هاي احسان را هموار و آسان ساختي.
سلام بر تو كه چه بسيارند آزادشدگان حضرت حق در تو و چه سعادت‌مند است كسي كه حرمتت را به واسطه خودت رعايت كرد!
سلام بر تو كه چه بسيار گناهان را از پرونده ما زدودي و چه عيب‏ها كه بر ما پوشاندي!
سلام بر تو كه زمانت بر گنه‌كاران چه طولاني بود و در دل مؤمنان چه هيبتي داشتي!
سلام بر تو اي ماهي كه هيچ زماني با تو پهلو نزند!
سلام بر تو اي ماهي كه از هر نظر مايه سلامتي.
سلام بر تو كه مصاحبتت ناپسند و معاشرتت نكوهيده نيست.
سلام بر تو هم‌چنان كه با بركات بر ما وارد شدي و ناپاكي معاصي را از پرونده ما شستي.
سلام بر تو كه وداع با تو نه از باب خستگي و فراغت از روزه‏ات، نه به خاطر ملالت است.
سلام بر تو كه قبل از آمدنت، در آرزويت به سر مي‏برديم و پيش از رفتنت بر هجرانت محزونيم.
سلام بر تو كه چه بدي‏ها كه به سبب تو از جانب ما گشته و چه خوبي‌ها كه از بركت تو به سوي ما سرازير شده!
سلام بر تو و بر شب قدري كه از هزار ماه بهتر است.
سلام بر تو كه ديروز چه سخت بر تو دل بسته بوديم و فردا چه بسيار شايق تو مي‏شويم!
سلام بر تو و بر فضيلت تو كه از آن محروم گشتيم و بر بركات گذشته‏ات كه از دست ما گرفته شد.

بخشی از وداع امام سجاد (ع) با ماه مبارک رمضان

یک تابستان پرماجرا

این مرداد و شهریور از آن زمان هایی بود که طاقتم حسابی طاق شد. کارهایی که قرار بود در کل تابستان انجام شود، همه عقب افتاد و جمع شد آخر تابستان و در گرمای روزه ی روزهای بلند تابستان.

در همین یکی دو هفته ی اخیر، مفید و تلاش بنایی داشتند و کابل کشی شبکه و خرید رایانه. خاتم و تلاش هم نصب شبکه و راه اندازی سایت و تمام این ها یعنی از صبح تا شب باید بدوم و آخر هم همه ی کارها نیمه تمام بماند …

برای اولین بارها در چند سال گذشته، مجبور شدم چند جمعه را هم برای کار به مدرسه بروم. این تعطیلی بعد از عید فطر آبی شد بر آتش کارهای بی پایان و بی حساب کتاب خاتم و تلاش تا یکی دو روز وقفه جان تازه ای بیاورد و باز هم کار و کار و کار …

باز هم سنگ اندازی ها و موازی کاری ها و لجبازی های آموزشی، هزینه و وقت و نیروی انسانی مدرسه را تهدید می کند و باز هم آرزوی نهادینه شدن برنامه ریزی و تفکر قبل از اتفاقات فناوری اطلاعات مدرسه و جلوگیری از دوباره کاری های پر هزینه ای که در پی دارد، آرزویی می شود محال و دور دست …

باز هم طعم لطیف شب های قدر مسجد جامع بازار تا مدت ها زیر زبان است تا دنیا مستهلکش نکرده است و چه لذتی است استشمام نفس گرم حاج آقا مجتبی که تمام یخ های مسموم یک سال گناه را آب می کند اگر حواست باشد …

باز هم ترکیب غریب بغض پایان ماه مبارک و شور حلول عید، انسان را بین گریه و خنده مستأصل می کند و چه لحظات گران قدری است این چند ساعت …

باز هم مهر در راه است و آغاز یک سال جدید برای من و سالی نو برای این سایت که این روزها گاهنامه نام نیکویی است برایش …

یادداشت قدیم

… رجب … شعبان … رمضان.
تا حالا ۲۲ بار این سکوی پرتاب به بی‌نهایت رو پشت سر گذاشتم و هر بار به دلیلی با مغز رفته‌ام تو زمین سخت و سنگلاخ حیرت و حسرت.
بعضی وقت‌ها اینقدر حواسم به روزه گرفتن و ختم قرآن بوده که تا به خودم بیام، زیر پام خالی شده و خودمو آخر سکو پیدا کردم و …
خیلی وقتا شده که آرزو کردم کاش عید یه روز دیرتر میومد و می‌شد یه روز دیگه اوج گرفت. یا شب قدر این‌قدر طولانی می‌شد که …
اما همیشه ماه رمضان اومده و رفته و هر بار به دلیلی …
این ماه ها طول‌شون ثابته. یک ماه رجب؛ یک ماه شعبان و یک ماه هم ماه رمضان. اما تا دلت بخواد عرضشون نامحدوده. دیگه هنر ماست که از این سکوی پرتاب صاف و بی دردسر بریم بالا – که احتمالا بیشتر خستگی یادمون می‌مونه تا لذت – یا این‌که برای بالارفتن بیشتر از عرض استفاده کنیم و با لذت این ماه ها رو درک کنیم.
ماه رجب گذشت. ماه شعبان هم با اعیاد مبارکش پیش رومونه. دعا کنیم که از ماه خدا غافل نمونیم.
التماس دعا

پیمایش به بالا