خیلی سخت بود برایم. هنوز هم سخت است. هر وقت حرف زلزله ی بم می شود؛ همه ی تصاویرش دوباره جلوی چشمم رژه میرود. یاد تک تک خاطرات تلخ و شیرینم می افتم … یاد جمعه ای که خبر را
یاد بم

خیلی سخت بود برایم. هنوز هم سخت است. هر وقت حرف زلزله ی بم می شود؛ همه ی تصاویرش دوباره جلوی چشمم رژه میرود. یاد تک تک خاطرات تلخ و شیرینم می افتم … یاد جمعه ای که خبر را
آن نو روز، بعد از ۳۲ ساعت اتوبوس سواری، بالاخره به شُنبه رسیدیم. شهری کوچک و گرم. همان سالی که نو روز عاشورایی بود. فروردین سال ۸۱ هجری شمسی. رفتیم تا برای خانواده های تحت پوشش کمیته امداد، خانه هایی