گاهی فکر می‌کنم فهمیده‌ام که چمران مرد بزرگی است. خیلی زیاد. اما همیشه اتفاقی هست که به من می‌فهماند چمران شناختنی نیست.
یعنی ما بلد نیستیم او را بشناسیم.
چمران کودکی است مهربان؛
چمران مردی است دانشمند؛
دانشمندی است مسلمان
و مسلمانی است متخصص؛
چمران معلمی است دلسوز.
معلمی است دلسوز و معلمی است دلسوز …
معلم با درس دادن معلم نمی‌شود. معلم باید با شاگردانش زندگی کند. معلم کسی است که آنچه را شاگردان به آن مشرف نیستند ببیند و راه ها و امکان ها را نشانشان دهد.
و من جز چمران معلمان معدودی می شناسم.
چمران معلمی است دلسوز و متفکری است بی‌نظیر. بی‌نظیر در جنگ و صلح. بی‌نظیر در صلح.
گاهی فکر می‌کنم چمران و منطق بیگانه‌اند. اما منطق چمران والاتر از منطق است.
و چمران را می‌یابیم آنگاه که دنبال الگویی هستیم. و او را می‌یابیم؟!
او تفسیر عشق بود و غوطه‌ور در زلال عاشقی. و هست.
و گاهی قیاس ممکن نیست. چمران را باید با چمران قیاس کرد تا به بیراهه نرفت …
تا به حال اینجا عکسی نبوده. خواستم آغاز تصاویر اینجا تصویر یک مرد باشد. مردی با کودکانش. با سربازانش. با دوستانش ...

سلمان ؛ دور از دهلاویه …
برچسب گذاری شده در:     

یک نظر برای “سلمان ؛ دور از دهلاویه …

  • ۳ آبان ۱۳۸۶ در ۱۲:۴۴ ب٫ظ
    لینک ثابت

    هوالعلیم سلام ای دوست بسیار زیبا بود قدم در راه زیبایی نهادهای انشا،ا… در این راه پیروز باشی

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *