شغل

پایان سوم مهر

     زندگی روزمره معلم جماعت، بسیار بیشتر از کارمند و کاسب و … وابسته به شغل است. کاسب مغازه اش را که می بندد یا کارمند اداره اش که تعطیل می شود، می تواند کار را بگذارد کنار و حتی به کارش فکر هم نکند. اما معلم در مدرسه زندگی می کند. هم درد و همراه می شود، سنگ صبور می شود، شکست و پیروزی دانش آموزانش برایش غم و شادی می سازد. معلم نمی تواند بگوید به من چه؛ اما کارمند و کاسب و شاغل می توانند.

شاید برای همین آن ها که شغل شان معلمی است، در تفکیک کار از زندگی، دچار تناقضات فلسفی می شوند!

بلاتکلیفی

مدتی است کارم در مدرسه از هدفم فاصله گرفته است. این چند سال، پیشرفت خوبی داشته ام. اما هر روز از کار مدرسه دور شده ام و پشتیبان مدرسه شده ام تا عضو مدرسه. تغییرات مدیریتی مدرسه هم کم و بیش پیشرفت شخصی و کاری ام را کم کرده. حالا احساس پوچی می کنم و بدم نمی آید تغییری در زندگی کاری ام در مدرسه پیش بیاید. الان مانده ام بین مسوولیت سنگین معلم راهنمایی و پشتیبانی فناوری اطلاعات مدرسه. شاید بروم سمت ترکیب تربیت و تکنولوژی …

پیمایش به بالا