پایان سوم مهر
زندگی روزمره معلم جماعت، بسیار بیشتر از کارمند و کاسب و … وابسته به شغل است. کاسب مغازه اش را که می بندد یا کارمند اداره اش که تعطیل می شود، می تواند کار را بگذارد کنار و حتی به کارش فکر هم نکند. اما معلم در مدرسه زندگی می کند. هم درد و همراه می شود، سنگ صبور می شود، شکست و پیروزی دانش آموزانش برایش غم و شادی می سازد. معلم نمی تواند بگوید به من چه؛ اما کارمند و کاسب و شاغل می توانند.
شاید برای همین آن ها که شغل شان معلمی است، در تفکیک کار از زندگی، دچار تناقضات فلسفی می شوند!