گرد و غبار

20080228223059010_IMG_8324[1]دو سال قبل بود که در یک روز آفتابی و دلپذیر، راهی اروند کنار شدیم و این عکس را گرفتم:

مسجدی در شهر فاو عراق که مقابل یادبود شهدای عملیات والفجر8 ساخته شده.

فقط یک رود عریض بین ما تا عراق بود و آسمان آبی رنگ خود را روی اروند پاشیده بود.

اما اسفند ماه سال گذشته، وقتی برای سفر رهروان، با بچه های دوره 34 راهی اروند شدیم و همین جا عکس یادگاری گرفتیم، دیگر خبری از این آسمان آبی و هوای پاک نبود.

20100720210408_img_1565[1]گرد و غبار سوغات همسایه، تمام زمین و آسمان را پوشانده بود.

هوا خیلی خاک آلود تر از روزهایی بود که تهران را به تعطیلی کشاند؛ و اگر فقط تصور کنی که عده ای هم وطن این هوا را بارها و بارها در سال در متن زندگی شان تجربه می کنند، به آن ها حق خواهی داد از نازک نارنجی بودن تهرانی ها که ته مانده ی این گرد و غبار، خانه نشین شان می کند، عصبانی باشند.

این هم یک عکس دیگر از همان زاویه، از همان مکان و با همان دوربین.

فقط دقیقا دو سال بعد و کمی هم خاک آلودتر !

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

14 دیدگاه دربارهٔ «گرد و غبار»

  1. عصبانی بشوند یا نشوند این را باید بدانند که هر کسی زندگی خودش را دارد و هر زندگی ای مشکلی دارد. من اصلا حق این عصبانیت را به این هم وطنانمان نمی دهم. کاملا بی منطق است، ولی با احساسات مجتمع آموزشی مفید که مدت هاست در ابهامات گوناگون به سر می برد، تطابق دارد.

پیمایش به بالا