هرجا میری که نه، خیلی از جاهایی که میری مردم از زلزله صحبت میکنن. خب حق هم دارن. شوخی که نیست، صحبت مرگ و زندگیه.
فعلا اینو داشته باشید!
بهش گفتهبودن سرطان داره. خیلی ناراحت بود. خوب حق هم داره. شوخی که نیست، صحبت مرگ و زندگیه.
این هم معادله دوم. حالا نتیجهگیری
شاید باشن کسایی که ترجیح میدن اگه قراره بمیرن از سرطان بمیرن که تقریبا معلومه که کی گلوی آدمو فشار میده و با قلدری، تمام نفسی رو که میخواد بیاد بالا توقیف میکنه. تو قیف نهها، توقیف!
درسته که اون هم وقتش معلوم نیست و دست خداست. اما بالاخره معلوماتش بیشتر از مجهولاتشه. میدونی رفتنی هستی. مثل همه که رفتنین. اما میدونی که رفتنت نزدیکه. بر خلاف بقیه که تا از خواب بیدار بشن وقت رفتنشونه. شاید هم از خواب بیدار نشن و برن. به هر حال …
خوبیش اینه که چون میدونی زودتر آماده میشی. کارهات رو راس و ریس میکنی. ساکاتاتو میبندی. یک ماه زودتر که هنوز نمایندگیهای فروش بلیط شلوغنشدن بلیط تهیه میکنی … (تو(): البته همه میدونن که مرگ خیلی سادهتر و بی دردسرتر از این حرفهاست) وقتش هم که رسید میری بهسلامت انشاءالله.
اما چی بگم از زلزله. حضرت زلزله معلوم نمیکنه که اصلا قصد ورود و جلوس به کلبهی محقر ما رو داره یا نه. یا اینکه اگه بیاد درست و حسابی میاد یا فقط سلامعلیک میکنه و رفعزحمت!
اصلا چیشد بحث رسید به اینجا همش تقصیر این آقا صالح بود. نمیدونم چیدیده از اینجا که اینهمه پایهشده!
حالا از اینها هم اگر بگذریم؛ شماچی؟ شما دوست دارید با زلزله زحمتو کم کنید یا با سرطان و یا اصلا ترجیح میدید …
التماس دعا داریم حاج آقا
به هر حال سفر باید …