چمران

جشن پایان دوره 29

وقتي از خونه به سمت مدرسه حرکت مي‌کنم؛ به تابلوهاي کنار خيابون توجهي نمي‌کنم.
اما اگه بخوام براي يه بار هم که شده، مثل روزنامه، تابلوها رو بخونم … « بزرگراه بابايي، بزرگراه صدر، بزرگراه مدرس، بزرگراه همت، بزرگراه چمران. »
همه‌ي اين‌ها اسم مرداني بوده که روزي با عشق قدم زدند در اين سرزمين.
شايد اگه سعي کنم يه لحظه به اين اسم‌ها فکرکنم، متوجه مي‌شم که هيچ کدوم رو نمي‌شناسم.
اما نه … چمران رو مي‌شناسم. شايد کم، اما مي‌شناسم. کم کم يادم مياد. بالاي برنامه امتحانات کارگروهي. روي تابلوهاي مدرسه، سايت مدرسه، همه‌ي اين جاها که گفتم عکس يا نوشته‌اي از شهيد چمران ديده‌ام. عيد امسال هم بود. رفتيم دهلاويه. گفتند اينجا محل شهادت شهيد چمران بوده. نماز را هم همون‌جا خونديم. CD عکس‌هاش رو هم دارم. دهلاويه جاي عجيبي بود. فيلم جالبي هم نشونمون دادن. هويزه هم رفتيم. گفتن شهيد چمران اونجا جنگيده بوده. اما دهلاويه عجيب‌تر بود. ولي نه عجيب‌تر از شلمچه…
تابلوها هم عالمي دارن. اما خود آدم‌ها هستن که باعث مي‌شن اين فکرها به ذهنم برسه.
کاش معلم بيشتر برام از اسم‌هاي روي تابلوها مي‌گفت. کاش بيشتر مي‌پرسيدم.
اما همين که شهيد چمران را بيشتر از يه اسم روي تابلو مي‌شناسم غنيمته.
ولي خيلي مونده تا بتونم درک کنم که چرا اينجا سرزمين عشق است.
سلمان – اردوي جنوب ۸۳

سلمان ؛ دور از دهلاویه …

گاهی فکر می‌کنم فهمیده‌ام که چمران مرد بزرگی است. خیلی زیاد. اما همیشه اتفاقی هست که به من می‌فهماند چمران شناختنی نیست.
یعنی ما بلد نیستیم او را بشناسیم.
چمران کودکی است مهربان؛
چمران مردی است دانشمند؛
دانشمندی است مسلمان
و مسلمانی است متخصص؛
چمران معلمی است دلسوز.
معلمی است دلسوز و معلمی است دلسوز …
معلم با درس دادن معلم نمی‌شود. معلم باید با شاگردانش زندگی کند. معلم کسی است که آنچه را شاگردان به آن مشرف نیستند ببیند و راه ها و امکان ها را نشانشان دهد.
و من جز چمران معلمان معدودی می شناسم.
چمران معلمی است دلسوز و متفکری است بی‌نظیر. بی‌نظیر در جنگ و صلح. بی‌نظیر در صلح.
گاهی فکر می‌کنم چمران و منطق بیگانه‌اند. اما منطق چمران والاتر از منطق است.
و چمران را می‌یابیم آنگاه که دنبال الگویی هستیم. و او را می‌یابیم؟!
او تفسیر عشق بود و غوطه‌ور در زلال عاشقی. و هست.
و گاهی قیاس ممکن نیست. چمران را باید با چمران قیاس کرد تا به بیراهه نرفت …
تا به حال اینجا عکسی نبوده. خواستم آغاز تصاویر اینجا تصویر یک مرد باشد. مردی با کودکانش. با سربازانش. با دوستانش ...

پیمایش به بالا