این هفته، توفیق حاصل شد که سری به ساختمان اصلی منطقه ۱۹ پستی بزنیم و کارمان گیر کارکنان این مرکز بیفتد و نکات مبهم بسیاری که درباره پست نمی دانستم، مثل روز برایم روشن شود.

ماجرا از این قرار بود که یک ماه قبل، نامه ای با پست پیشتاز برای ما ارسال شده بود که هر چه منتظر ماندیم و در خانه کشیک کشیدیم، نرسید.

بالاخره همان روزی که بعد از یک ماه، منزل را ترک کردیم، همان جناب پستچی که سال هاست بعضی نامه ها را می رساند و هر نوبت، زحمت توزیع کل قبض های کوچه را به اهالی یکی از خانه ها می سپارد؛ تشریف آوردند و یادداشتی گذاشتند که « برای بار دوم نامه را آورده اند و چون نبودیم، نامه رفته منطقه ۱۹ پستی و اگر تا پنج روز مراجعه نکنیم، نامه به مبدأ برگردانده می شود » حالا اینکه دفعه اول مراجعه ایشان کی بوده که ما متوجه نشده ایم و چرا دفعه اول از این یادداشت های « برای بار اول آمدیم نبودید » نگذاشته بودند . . . بگذریم!

بالاخره شنبه، روز اول هفته رفتیم اداره ی پست واقع در جاده قدیم شمیران! زیر پل صدر. دستگاه نوبت دهی که کار نمی کرد. از چند باجه سوال کردیم تا بالاخره معلوم شد باید به باجه ۲۷ سری بزنیم. مسوول باجه که ظاهرا به هیچ کدام از مراجعان، دفعه اول نامه را تحویل نمی داد، ما را فرستاد سرپرستی اداره پیشتاز. سالنی کثیف و به هم ریخته و شلوغ. همین اول کار، در حالی که مسوول مربوطه سرش گرم اینترنت بود، می توانستم به راحتی یک سند خودرو و یک گذرنامه را که داشت از روی میز سر می خورد که زیر میز گم شود، کش بروم! که مسوول مربوطه ای میل چک کردن اول روزش تمام شد و ما را فرستاد پیش پستچی محترمی که همیشه آرزو داشتم ببینمش. اما حیف که کارمان گیر بود و نامه مان ناپیدا و در ان شرایط شلم شوربایی که می دیدم، صلاح نبود حرفی از گله ها و گذشته ها بزنم. ایشان هم در قسمتی در حال کار بودند که تابلوهای خشنی همه را از ورود به قسمت توزیع نامه ها منع می کرد. از چند نفر خواستم صدایش کنند که مجبور نشوم خواهش تابلوها را نادیده بگیرم؛ اما همه با لحنی خیلی عادی می گفتند خب برو تو صداش کن. من هم سرم را انداختم پایین و رفتم به جایی که از زمین و آسمانش نامه می بارید. همان ابتدا که پستچی محل مان شروع کرد دنبال نامه ی ما گشتن، از روی میزش چند نامه افتاد و رفت زیر میز. خواستم نامه ها را بردارم که گفت ولش کن بعدا برمی دارم. من هم در دل آرزو کردم که خدا کند این بعدا در این شلوغی اتفاق بیفتد!

خلاصه بعد از چند بار رفتن به توزیع و برگشتن به باجه ۲۷، وقتی بین این دو همکار محترم داشت دعوایی لفظی شکل می گرفت، به طرزی عجیب، معلوم شد نامه دست یکی از مدیران قسمت پیشتاز بوده و بارکد رایانه ای نامه هم خبر نداشته، چه برسد به عوامل پست و بنده!

حالا اینکه چطور رفتم پیش این مدیر عزیز و چقدر معطل شدم که نگاهی به ما بیندازد و نامه را تحویل مان دهد بماند؛ مهم این است که مدرک مهمی که یک ماه بود منتظرش بودیم، بدون نگاه کردن کارت شناسایی یا سوال که شما از کجا پیداتان شده، گذاشت کف دست مان. با خودم گفتم اگر قرار بود این قدر امنیت رعایت شود؛ خب چرا نامه را در صندوق پست خانه نینداخته اند که حداقل قفل و کلیدی داشت و ما هم با این معجزات پستی آشنا نمی شدیم و برای مان روشن نمی شد که رسیدن یک نامه در منطقه ۱۹ پستی، از معجزات نادر روزگار است . . .

اما بامزه ترین نکته ی این اتفاق اعصاب خرد کن این بود که در تمام باجه ها، برگه های آبی کوچکی برای نظرسنجی قرار داشت که یکی برداشتم، اما دیدم برای سازمانی که کارکنان بیچاره اش روی زباله های بسته بندی نامه ها راه می روند، کتابی از نظرات هم بنویسی احتمالا فایده ای ندارد. پس وقت خودمان و خودشان را تلف نکردم و نگهش داشتم برای اسکن و تزیین این مطلب.

بالاخره کار ما که به سرانجام رسید و تکلیف مان مشخص شد، امیدوارم کار خانمی که ظهر پرواز داشت و گذرنامه اش مثل نامه ی ما به منطقه برگشت خورده بود یا آقایی که سند خودرو اش چون بارکد نداشته نرسیده بود و چون پژو پارس بود تلفنی بارکد را نمی دادند و . . . هم در باجه ۲۷ راه افتاده باشد.

این بود خلاصه ی بازدید یک و نیم ساعته ی من از سازمانی بدون نظم اما ظاهرا کارا

فرم نظرسنجی و تکریم ارباب رجوع

معجزه ی پست
برچسب گذاری شده در:         

3 نظر در مورد “معجزه ی پست

  • ۱۶ بهمن ۱۳۸۹ در ۶:۰۵ ب٫ظ
    لینک ثابت

    باسلام
    نوشته بودید : ” از معجزات نادر روزگار است … ”

    معجزات الهی برای بندگان خوب خدا در همه جا حتی در یک سازمان بدون نظم هم اتفاق میافته …
    جای تعجبی نیست !!!
    یا علی

    پاسخ
  • ۱۷ بهمن ۱۳۸۹ در ۰:۱۴ ق٫ظ
    لینک ثابت

    با اجازه ات میدم این نوشته رو دست حاج آقامون!
    هرچند بی خبر نیست و از این نوشته ها هم کم نمی بینه، ولی شاید نظرت در مورد طرحی که n میلیون خرج شده براش، براشون جالب باشه!

    (کار داشتی یه خبر بده خیلی مرتب هم می تونن برات انجامش بدن!!)

    پاسخ
    • ۱۸ بهمن ۱۳۸۹ در ۴:۵۲ ب٫ظ
      لینک ثابت

      امین جان!راه حل امیرحسین رو امتحان کن
      پشیمون نمیشی!!

      پاسخ

پاسخ دادن به محسن باقری لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *