در این صفحه، آخرین نوشته های آشنایان راز نهفته نمایش داده می شود. مسؤولیت نوشته ها به عهده ی نویسندگان آن ها می باشد.
خدای من و پروردگار من؛این اردیبهشت شعبانی را که این چنین بارانی و لطیف آغاز فرمودیبر ما خشکلبان و سختدلانبارانی و لطیف به انجام رسانو ما را به میهمانی خودتترچشم و نرمدل وارد کن.آمینیا ربالعالمین ادامه...
صادیک بعدازظهر از همهی اشتغالات اداری و خانوادگی مرخصی میگیرم و خودم را به جلسهی دوم آن همنشینی نوجوانانه میرسانم. رگبار بهاری ناگهان میزند و تهران همانی میشود که باید باشد.قبل از جلسه وضو میگیرم و خودم را میسپارم به هیجان پسرانهی مهمانی و چیزهایی را میگویم که اصلاً قبل ادامه...
صادشاید اینگونه باشد که هر انسانی در طول زندگی اش قسمت بسیار کوچکی از واقعه ی عاشورا را می چشد؛ کم یا زیاد. به نظر می رسد سفر کرب و بلا را با بلا آفریده اند؛ کم یا زیاد.
شنبه هفته قبل آقاجون و مامان بزرگ رو به فرودگاه رسوندم. ادامه...
راغبتو: باران چه دلبرانه می بارد. پاییز کم بود، بهار هم عاشق شد...من: داشت یادمان می رفت که چرا تهران را وطن داشتهایم. ادامه...
صاد